#شهربازی_پارت_40


برای اینکه توجهش به من جلب نشود حتی تکان نمی خوردم .

دعا دعا میکردم زودتر برسیم .

_ چته چرا مضطربی؟

_ نه خوبم

_ ازقیافت معلومه چقدر خوبی

من از وقتی سوار شده بودیم سرم پایین بود و کمی هم به سمت پنجره متمایل بودم او قیافه ی من را از کجا دیده بود نمیدانم.

برای حرفهایش جوابی نداشتم اصولا هم که سوال نمیپرسید نظر میداد .پس به جز سکوت کاری نمیتوانستم بکنم.

_ آرام

اولین بار بود آن هم با این لحن نرم و مهربان

من هم که طبق معمول زبانم بندآمده بود

_ تو چرا انقدر خجالتی هستی

باز هم جوابی نداشتم


romangram.com | @romangram_com