#شهربازی_پارت_38


_ سلام خسته نباشی

_ ممنون ، شما هم

_ نمی خوای بری ،آرش رفت

_ چی؟

_ رفت ،فکر کنم نمی دونست تو اینجایی قرار کاری داشت.

ای وای من بدون این که به آرش اطلاع بدهم منتظرش مانده بودم

کاش مثل هر روز با فرشته و امیرعلی تا سر خیابان رفته بودم

ناراحت شده بودم و مطمئنم در چهره ام هم مشخص بود

_ من می رسونمت

وای خدا باز دوباره این شروع کرد

_ نه دیگه خودم میرم

عصبانی شد ، در تمام این چند ماهی که گاهی میدیدمش هنوز نتوانسته بود من را برساند


romangram.com | @romangram_com