#شهربازی_پارت_28


_ ممنون خداحافظ

_ آرام

_ بله

_ همه چیز خوبه؟

_ بله

_ میدونی که من همیشه حواسم بهت بوده و هست؟( صدایش گرفته بود ، غم داشت )

_ بله

_ برو به سلامت بابا

دوباره خداحافظی کردم و پیاده شدم

همیشه حس میکردم بابا و مامان بیشتر از آنکه مرا دوست داشته باشند عذاب وجدان دارند .

به خاطر اینکه نتوانسته بودند همانطور که به آرمین و آرش محبت میکنند و عشق می ورزند به من هم محبت کنند.

شاید من هم بدبین شده بودم اما من در رفتارهایشان آنچه حس میکردم ترحم بود چیزی که از آن بیزار بودم .به همین خاطر همیشه در اتاقم بودم .


romangram.com | @romangram_com