#شهربازی_پارت_18


_ آروم باش، چرا داد میزنی ، بذار یکم آروم تر بشه همه چی درست میشه الان داغه .

_ نمیدنم دیگه چیکار کنم اعصابم به هم ریخته

_ درست میشه

دیگر صدایشان نمی آمد

نمی دانستم چه چیزیست که اینگونه آرش را به هم ریخته برادر شادم را .

پیش خودم فکر میکردم که شاید پای دختری در میان باشد .

اما از آنجا که پای دختران در زندگی آرش زیادی درمیان بود و آرش تا به حال به این حال و روز نیوفتاده بود ، به شک می افتادم.

اما غیبت طولانی طاها، یار غار آرش بسیار تعجب برانگیز بود و احساس می کردم این موضوع باید ربطی به طاها هم داشته باشد.

با تمام وجود امیدوار بودم همه چیز درست شود تا دوباره آن آرش سرخوش و شاد پیدا شود.

***

نزدیک به امتحانات آخر ترم بود و من سخت مشغول درس خواندن بودم

آرش هنوز همانطور بود و احساس میکردم شاید دیگر نتوانم برادرم را مثل قدیم ببینم .


romangram.com | @romangram_com