#شاهین_پارت_29

- بله دیدم!
- برای چی اومده اون جا؟ آدرس خونه تو بهش داده بودی؟
با آهی چشم باز کردم و میزم را دور زدم تا روی صندلی بنشینم:
- نخیر! فرودگاه بود زنگ زد و گرفت.
- آهان! الان خوبه؟ پیش توست!؟
- نه! خونه ست!
- خیلی خب شماره ی خونه تو بده پس!
پوزخند زدم و به صندلی تکیه دادم:
- مهم ترین دلیلی که این جور غارنشینی زندگی می کنم و خونه به دوشم، داشتن ادرس و شماره ی تلفنم دست توست! باید یه فکری هم به حال این شماره های شرکت کنم!
- لولو شدم الان؟ از چیم می ترسی؟ تو از اولم مشکل روانی داشتی و داری! خودتم می دونی اینا رو تقصیر من ننداز!
عصبانی می شدم نه از حرف هایش بلکه از شنیدن صدایش! اما خندیدم باز هم!
- گرفتاری زیاد دارم! فهمیدی که شایلین پیش منه! می دونی هم اون قدر بزرگ شده خودش بخواد مسیر زندگی شو تعیین کنه.
- همون فکرش رو می کردم زیر پاش نشستی! می خوای باهاش چی کار کنی؟
لحن همیشه طلبکار سهیلا، دیگر صبرم را لبریز کرده بود. اخم هایم در هم فرو رفت و صاف نشستم:
- چرت و پرت می گی باز! اصلا خواسته باشم هم به تو مربوط نیست! این همه سال کنار تو بود من مگه آزاری داشتم !؟
این بار صدای خنده های او گوشم را خراش انداخت!
- نه! منم آزاری ندارم. اتفاقا راحت شدم. بچه ها تا کوچیکن ملوسن، بزرگ که می شن دراکولا می شن! باید منتظر باشی تا بالاخره نیششونو فرو می کنن تو گردنت و راحتت می کنن!
- خوب تعبیری کردی! پس دراکولا رو خودت انداختی به جونم!
- من مادرم! هر طور باشه می خوامش . من هیچ وقت نخواستم و نمی خوام بیاد پیش تو . به اندازه ی کافی همون ژنت خرابش کرده، نمی خوام تاثیر رفتارت هم خراب ترش کنه و بی بند و باری و هیز بودنت رو هم بهش یاد بدی! می ترسی شماره تو بدی! هر وقت شد بهش بگو بهم زنگ بزنه . راضیش کنم برگرده . می دونم چی می خواد!
موضوع پیچیده شده بود اما غرورم نمی خواست کم بیاورد:
- تو بهتره برای بچه ی دیگه ات مادری کنی! نگران دختر منم نباش! این قدر هواشو دارم که دلش دیگه مادر نخواد. این جا هم این قدر زنگ نزن! من کار دارم!
صدیش را شنیدم اما گوشی را قطع کردم. اسمش هم باعث عصبانیت من بود چه برسد که بخواهد تاثیری در زندگی ام بگذارد!

@romangram_com