#شاه_شطرنج_پارت_20

متعاقب بيرون رفتن امين، منشي وارد مي شود.
-خانوم، از شرکت امير واسه ملاقاتتون اومدن.
چشمانم برق مي زنند.
-کدومشون؟
-يه خانومه. ميگه مسئول روابط عموميه.
گوشي ام را چک مي کنم. هيچ اثري از اس ام اس نيست.
-باشه. بگو بياد داخل.
دختري زيبا و خوش استايل، همان که ديروز همراه متين بود، وارد مي شود! با خوشرويي از آمدنش استقبال مي کنم. پاکت نامه اي را به دستم مي دهد و مي گويد:
-من پريسا جلايي هستم. مسئول روابط عمومي شرکت امير. جناب آقاي احتشام خواستن که اين دعوتنامه رو به دستتون برسونم و به صورت شفاهي هم ازتون درخواست کنم که ناهار امروز رو توي شرکت ما، با ايشون صرف کنين!
شک دارم که ميزبان اين ضيافت شاه سفيد باشد!
-آقاي احتشام لطف دارن. حتما خدمت مي رسم. فقط جناب احتشام بزرگ هم تشريف دارن؟
با ناز مي خندد و مي گويد:
-اين دعوتنامه از طرف شخص خودشونه!
دلم مالش مي رود.

romangram.com | @romangram_com