#شب_سراب_پارت_50
مرگ من مادر نصف نصف.
خل شدی پسر این را برای تو درست کردم که قوت بگیری.
خواهش میکنم.
مادر یک تکه کوچک از جگر را برید گذاشت توی دهانش , بی نمک است نمک بزن بخور نوش جانت جانت دردروبلات سر من.
عجب خوشمزه بود جدی جدی پولدارها عجب کیفی میکنند؟
به یاد شیر دیروز افتادم آ«هم خوشمزه بود اگر کار وبارم درست بشود هر هفته یکبار باید شیر بخرم یکبار هم جگر انشالله.
عصری اوستا آ»د با دستمالی پر که اول نفهمیدم چی بود.
رحیم جان چطوری؟
سلام اوستا ,ببخشید شما را از کار انداختم.
راحت باش ,تو خوب شو حواسم جمع بشود بقیه کارها روبراه می شود دستت چطوره؟انگشتم را نشانش دادم:
خوبه دیگه درد نمی کند.
یکی دو روز آب نزن جوانی زود جوش میخورد.
اوستا فردا میام سر کار تا فردا خوب خوب می شوم.
نه پسر نه اینکه بلند بشوی بیای , حلالت نمی کنم تنهایی میری آنجا حالت به هم می خورد بدتر میشوی چه خبره؟
داماد در حجله معطل نیست که ولش کن.
بخور بخواب تا جان بگیری مادرم چایی بدست آمد.
اوستا خدا شما را از بزرگی کم نکن حاجی خانم حالشان خوب است؟زحمت دادیم خسته شدند بفرمایید چایی تازه دم است.
مادر پهلوی چایی خرما هم گذاشته بود اوستا دوتا خرما را با چایی خورد و دستی به سر من کشید ورفت.
مادر دستمالی را که اوستا اورده بود اورد توی اطاق.
ببین رحیم اوستا چی آورده توی پاکت های جدا جدا گوشت قند شکر چایی برنج کره خرما توی یک قوطی مقداری عسل نخود لوبیا ولپه,پنیر گردو,کشمش,وای خدای من بعد از مرگ پدرم هیچ وقت این همه چیز میز با هم نخریده بودیم.
مادر به اندازه دو هفته حقوق ومزد من است.
آره مادر خیلی پولششده.
فکر میکنی همینجوری خریده یا از مزدم کم می کند.
نه رحیم محال است همچو کاری بکند آقاست مهربان است دیروز رنگش مثل برف سفید شده بود خیلی دوستت دارد.
مادر من هم مثل یک بیگانه برایش کار نمی کنم هیچوقت فکر نکرده ام که مثل یک کارگر برایش کار بکنم همیشه فکر کرده ام کار خودم است دکان خودم است پدر خودم است.
از تو صداقت دیده راستی درستی دیده قدرت را می شناسد خدایا شکر.
مادر همه آنها را برداشت وبرد پایین
دوباره دراز کشیدم.
صدای شستشوی چیز میزها از حیاط به گوش میرسید مادر حسابی پر کار شده بود هی میرفت هی می آم عطر غذا تمام خانه را پر کرده بود.
romangram.com | @romangram_com