#شب_سراب_پارت_141

نزدیکی های ظهر در دکان احساس کردم که دلم میخواهم برگردم خانه،رحیم ،محبوبه دارد روبه راه میشوددارد دوباره گرم میشود،توهم کمک کن،تو هم تغییر رو به بده،اینقدر در گوشه ی این دکان تنها نمان،فکر وخیال نکن،ظهرها برو خانه ،او که دیشب اغوش گرمش را به روی تو باز کرد،تو هم گرم شو،توهم سعی خودت را بکن،یا مقلب القلوب والابصاربه خدارجوع کن،از خدا کمک بخواه،خدایی که دلها رو بهم نزدیک میکنه ،زن وشوهرها رو به هم مهربان میکنه ،کینه ها را از دل ها میزداید،مگر اندفعه نکرد؟بازهم میکند همه ی زن وشوهرهاگویا از این جور برنامه ها دارند چه میدانم چرا؟ولی دارند ،اما تا اخر عمرباهم می سازند نمی دانم شاید باهم می سوزند،به هر صورت تو سعی ات را بکن او یک قدم امده تو مردی تو از او بزرگتری،تو دو قدم بروجلو دکان را بستم ،گویی دوباره پر دراوردم ،سر راهم ،روی چهار چرخ انار نو برانه میفروختند چهارتا انار درشت خریدم ،سر الماس محبوبه انارمیخورد اینار هنوز معلوم نیست چی میخواهد بخورد هرچه میخورد بالا می اورد،اما انار ترش و شیرین است به هر مزاجی میسازد،انشاالله بخورد،فکر اینکه بچه ی مرا در دلش دارد سر شوقم اورده بود،بازهم داشتم گرم میشدم ،اگر اینبار دختر بیاورد خوب است،یک پسر داریم یک دختر داشته باشیم جور است،تازه پسر هم باشد بد نیست دو تا پسر ان هم خوب است،الماس همبازی پیدا میکندباهم میدوند باهم بازی میکنندباهم کشتی میگیرندمن همیشه تنها بوده ام برای همان حالاهم گوشه گیر شده ام،دیر جوشم ،دوست واشنایی ندارم یک دوست صمیمی که هم سن من باشداوستا را دوست دارم اما پدر من است هم زبان من نیست تا بحال نگفته ام که محبوبه چه بلایی به سرم می اورد وچه به روزگارم می اوردتا بحال نمیداند که از دست محبوبه فرار کرده ام به همراهش به بندر رفتم فرار نکرده بودم ،بیرونم کرده بود گفته بود برو
ول کن رحیم دوباره گله ها را نکن-از دست رفیقان چه بگویم گله ای نیست،گرهم گله ای است حوصله ای نیست-گذشته را ول کن از دیشب شروع کن دیشب به گذار اغاز تولدی دیگر برای زندگیمان باشد،تولد دومین فرزندتان ،فرزند تو ومحبوبه،دختری که ماه ها به خوابش میدی ،وبا تمام وجود درتمنایش بودی به ان محبوبه فک کن به ان مجبوبه ای که دل از کف ات ربوده بود.
-سلام مادر
-سلام رحیم چه عجب ظهر امدی ؟من اصلا به اندازه غذا درست نکرده ام دیدی چه شد؟
-مشکلی نیست مادر بیگانه که نیستم با نان میخوریم نان داریم؟
- به اندازه نیست میروم می خرم
-کومحبوبه؟
-رفته حمام ،رحیم این محبوبه خیلی بی حیا شده ،داشت میرفت سوال کردم کجا،گفت حمام گفتم :دوروز پیش رفته بودی حمام گفت من که تقصیر ندارم از رحیم بپرسید چرا؟....
توی دلم بدم نیامدخب حرف راست را گفته بوداما همه ی حرفهای راست را که نباید اینجور وقیحانه برملا کرد گفتم :
-مادر توهم زیادی توی کارهای خصوصیش دخالت میکنی ،خودت را به ان راه میزدی چه کار داشتی ؟
-وا!نپرسم کجا میرود؟
- وقتی بقچه حمام زیر بغلش است پرسیدن ندارد
- زیر چادر از کجا بفهمم چی زیر بغلش است؟خوبه خوبه کمتر طرفداریش را بکن قبول کن حیا ندارد.حوصله ی جرو بحث نداشتم رفتم دنبال نان .
روده بزرگم روده ی کوچکم را میخورد،به شدت گرسنه بودم ،اول ناهار الماس را دادیم خوردمن هم ناخنک زدم ،ساعت دو شد نیامد ،سه شد نیامد یعنی چه؟
کجا رفته مگر می شود هشت ساعت تمام توی حمام ماند
می گم رحیم ما ناهارمون را بخوریم مال محبوبه را همینجا می گذاریم روی سماور گرم بماند
باشد بخوریم بعد از ظهر قراره یکی بیاد توی دکان کارش را تحویل بگیرد بده بخورم اگر نیامد پیش الماس می مانم تو برو سری به حمام بزن ببین چه خبره
دل توی دل نبود نمی توانستم تصمیم بگیرم که به چه فکر بکنم اینهمه مدت نزدیکی های ساعت چهار صدای در آمد یک ضربه به در خورد مادر توی حیاط بود دوید به طرف در آمد آمد
از پنجره نگاه می کردم منتظر بودم از حمام آمده بوی گل می داد
فریاد مادر به گوشم رسید رحیم بیااابیاااا
از پله پریدم پایین دویدم به طرف در کوچه وای خدای بزرگ محبوبه جلوی در دراز به دراز افتاده بود چی شده چرا افتاده
مثل اینکه غش کرده ببرش توی اطاق
با دستی زیر زانوها و با دست دیگر زیر سرش را گرفتم و مثل پر کاه از زمین بلندش کردم وقتی چادرش بلند شد بقچه حمامش را دیدم که زیرش افتاده
اسباب حمامش ننه اسباب حمامش را بیاور
مادر بقچه حمامش را برداشت تند تند از پله ها بالا رفت و تا من به اطاق برسم تشک اش را توی اطاق کوچک پهن کرد و شمد روی آن کشید نگاهی توی صورتش انداختم پیشانی اش پر از عرق درشت بود محبوبه جان چی شده توی حمام حالت به هم خورد
مادرم با بی حوصلگی گفت بگذارش زمین او که حمام نبوده
عصبانی شدم مادر باز هم سرلج داشت با فریاد پرسیدم از کجا فهمیدی
از موهایش که خشک است از این که همان لباس های صبح تنش است از اینکه بوی حمام نمی دهد
محبوبه را آهسته روی تشک گذاشتم نمی دانم کجایش درد گرفت بخودش پیچید

romangram.com | @romangram_com