#ستاره_ام_بمان_پاییزان_پارت_103


سمانه نگاهی به میز پوشیده از پرونده انداخت و گفت:" همه پرونده ها اینجاست؟"

" بله، همه اش رو آوردم تا دوباره مرور کنم."

" تو کمی استراحت کن. من اونا رو بررسی می کنم."

"اما..."

"اما نداره...خیلی خسته و رنگ پریده ای. حتی اگه هم بخوای در خواندن و بررسی مجددشون به من کمک کنی نمی تونی. کمی استراحت کن." بعد رو به دخترش کرد و ادامه داد:" پاییزان غذایی برای سهند اماده کن."

پاییزان به سمت آشپزخانه رفت. سهند که سر به زیر انداخته بود مطیعانه او را دنبال کرد.

حق با سهند بود. حسابهای شرکت با هم سازگاری نداشت. معامله اخری که با شرکت معتبر خارجی برای ورود محصول انجام شده بود آنانرا به سمت ورشکستگی می کشاند. سمانه توانست با کمک سهند حساب سازی های ماهرانه ای که در دفاتر مالی انجام شده بود را بیابد، ولی هیچکس در شرکت از این مسئله باخبر نبود. سهند ناباورانه به تلاش بی وقفه خواهرش می نگریست. آنقدر پریشان و هراسان شده بود که قدرت کوچکترین کاری نداشت.

به دلیل مشکلات پیش امده، آرش برای مدتی به فراموشی سپرده شد . هیچکس در مورد او صحبت نمی کرد.

خانم افشار که از طریق نوه اش در جریان امور قرار گرفته بود تنها به خاطر حفظ نام پسرش و شرکتی که کاوه آن قدر دوست داشت و آن را ه عنوان خانه دومش تلقی می کرد با چند وکیل معتبر و کارآزموده وارد مذاکره شد و از آنان کمک خواست تا شاید بتوانند موضوع را به طریقی حل کنند.

شرکت خارجی که از وضعیت نابه سامان شرکت کاوه مطلع شده بود به هیچ عنوان قصد کنار آمدن با انان را نداشت و باقیمانده پول را طلب می کرد، حتی وکلای خانم افشار هم نتوانستند آنها را به پس گرفتن نیمی از محصولات فروخته شده وادار کنند. چکهای شرکت مدام برگشت می خورد. سهند مرتب تکرار می کرد به جز این چند ماه اخیر همیشه حسابهای شرکت بی عیب و نقص بوده و در طول این سالها یک بار هم چک برگشتی نداشتند. تلاش وکلای خانم افشار بی نتیجه ماند و طلبکاران با لجبازی آرامش را از آنان سلب کرده بودند.

سمانه و سهند تازه متوجه شده بودند تا چه اندازه اجناس کم مصرف و گران قیمت در انبار ذخیره شده. قرار بر این بود که این اجناس در ماههای گذشته به شهرستانها ارسال شود، ولی حالا نه تنها اجناس در انبار باقی مانده بود، بلکه با ثلث قیمت هم کسی حاضر به خرید آنها نبود.

آن روز سهند پس از تلاش بی حاصل به خانه برگشته بود با استیصال به سمانه نگریست." چی کار کنیم سمانه؟ چی کار کنیم؟"


romangram.com | @romangram_com