#ثروت_عشق_پارت_187
- تو به من خیانت کردی!
- خیانت؟ من؟!
- آره... تو... تو با اون مردیکه آشغال یاشار قرار میذاری آره؟
خدای بزرگ او در مورد چی صحبت میکرد؟ خیانت؟
- من نمیدونم تو در مورد چی حرف میزنی.
- واقعا؟ پس اینو چی میگی؟
او از روی میز کنار تختش عکسی را برداشت و جلوی صورتم تکان داد. من نگاهم را از صورت شهاب برداشتم و به آن عکس خیره شدم.... و چشمانم از شدت تعجب و وحشت گشاد شدند....
چیزی را که میدیدم باور نمیکردم. چندبار پلک زدم تا شاید آن تصویر شرم آور محو شود اما هنوز آنجا بود.
- من... این.... این.... این.... غیرممکنه.... من...
romangram.com | @romangram_com