#ثروت_عشق_پارت_158
خواننده ی عزیز، دیدین گفتم؟!
- آره البته.
و اینطور شد که من آنجا ماندم. شهاب فردا بهم زنگ زد و حالمو پرسید. گفت نمیتونه بیاد ببینتم چون سرش شلوغه. منم خدا رو شکر کردم که از زیر سوالاتش در رفتم. فردایش هم خبری نشد، همین طور پس فردا. اما روز بعدش، پدر شهاب بهم زنگ زد. من که از تماسش خیلی تعجب کرده بودم، گوشیم رو برداشتم و صحبت کردم.
- الو بفرمایید.
- عدالتفردم.
در دلم گفتم:« عدالت فرد داریم تا عدالت فرد! شهابم عدالتفرده شما هم عدالتفردین!»
- سلام پدر.
- گفتم منو به این نام صدا نکن!
صدایش مثل قبل ترسناک و عصبانی نبود.... یعنی با من چیکار داشت؟
- اوه... شرمنده.
- خب... میبینم که از اون خونه رفتی و توی یه سوراخ موش قایم شدی.
- از اون خونه نرفتم، بیرونم کردن.
romangram.com | @romangram_com