#سکانس_عاشقانه_پارت_86


_ همه چی برداشتین؟

کش موهام رو باز کردم و گفتم:

_ آره مامان تا شما هستی من یه دوش میگیرم ، شمام بی زحمت یه نگاه به چمدونم بنداز ببین چیزي کم و کسر نیست..!

از مامان و خانواده امیرعلی خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدیم ..!

با خوشحالی داشتم بیرون رو تماشا میکردم محو آدما بودم و داشتم تو دنیاي خودم غرق میشدم که ماشین ایستاد..!

با تعجب به امیرعلی نگاه کردم که گفت:

_ منتظر بچه هام با هم حرکت کنیم بهتره!..

لب برچیده گفتم:

_ من بین شماها غریبه ام.

_ خون گرمن زود مچ میشی باهاشون.

سري به تایید تکون دادم و منتظر به صندلی تکیه دادم!..

ده دقیقه اي گذشته بود که گوشیش زنگ خورد ، انگار دوستاش رسیده بودن!..

نمیدونم چه مرگش شد که سریع ادکلنش رو خودش خالی کرد و بدون توجه بهم از ماشین پیاده شد!..

از آینه بغل بهشون نگاه کردم چهارتا پسر بودن و دوتا دختر!..

romangram.com | @romangram_com