#سکانس_عاشقانه_پارت_80


لباي داغش روي لبام نشست و صدا رو تو گلوم خفه کرد ، خواستم سرم رو عقب بکشم ك دستشو پشت گردنم گذشت و محکم تر به خودش فشارم داد!..

دست مشت شده ام تو سینه اش رو گرفت ، لباش رو از روي لبام برداشت اما خودش رو عقب نکشید ، لب باز کردم که فشاري به سرم آورد و پیشونیش رو به پیشونیم چسبوند و با صداي تحلیل رفته اي گفت:

_ بزار حرف بزنم بهار!..

منتظر بهش چشم دوختم دستش روي کمرم سر خورد و تو بغلش کشوندم!..

_ چرا داغ میکنی؟ چرا حرف نمیزنی؟ باشه قبول دارم تو فهمیدي چه غلطی کردم ، نمیرم دور بر هیچ دختري دیگه نمیرم ...اگه عسل رو دوست داشتم الان تو زنم نبودي اگه عاشق و دلباخته اش بودم بخاطر ثروت چشم ازش نمیگرفتم..!

جدا بشیم به چی برسیم؟ من دردم نیست ولی میدونی چی پشت سرمون صفحه میچینن؟ هیچکس نمیگه تقصیر پسره اس همه میگن حتما دختره پاك نبوده که یارو ولش کرده... زندگیت، حرفه ات رو نابود میکنی بهار!..

فشاري به قفسه سینه اش آوردم و خودم رو عقب کشیدم و گفتم:

_ دلت واسه من نسوزه ، بگو خودم از چشم میوفتم دیگه کسی آدم حسابم نمیکنه ...!

کلافه به موهاش چنگ زد و گفت:

_ خیله خب اصلا همین که تو میگی کسی دیگه آدم حسابم نمیکنه از چشم همه میوفتم .. بیخیال این مسئله شو، بهار من دیگه گوه بخورم از 6 متري دختري رد بشم!..

حلقه رو از انگشتم درآوردم و به سمتش گرفتم:

_ فقط یک سال ، دیگه کنارت تو اون خونه نمیمونم ..طبقه بالاشو آماده میکنی میرم اونجا ...دیگه حق نداري بهم دست بزنی .. حتی انگشتت نباید بهم بخوره حتی ناخواسته... این ماه عسل کوفتی هم که قولشو به مادرم دادي من نمیام ..!

ابروهاشو تو هم کشید و غرید:

_ دیگه امري نداري؟ زنم رو بفرستم بالا سرم بخوابه از دو متریشم رد بشم؟ دیگه چی ؟ مثل همه زن و شوهرا کنار هم زندگی میکنیم کپه مرگمونم میزاریم فقط میتونم از کاراي خاك برسري چشم پوشی کنم!..

romangram.com | @romangram_com