#سکانس_عاشقانه_پارت_79
_ بخور فشارت بره بالا رنگت مثل گچ شده!..
روي کاناپه روبرو نشست و با غر رو به امیرعلی گفت:
_ هنوز دو روز از ازدواجتون نگذشته پاشدین دوتایی رفتین سرکار؟ مگه قرار نبود برین ماه عسل پس چی شد؟ این میت رو باز فرستادي بیمارستان که با این حال و روز برگرده؟ امیرعلی نیم نگاهی به صورت متعجبم انداخت و رو به مامان گفت:
_ بخدا من میخواستم بریم بهار همش مخالفت میکنه من که از خدامه بریم بادي به کلمون بخوره والا پوسیدم تو خونه.. شما بهار رو راضی کنید من همین امشب میبرمش..!
دلم نمیخواست مامان رو ناراحت کنم دربرابر اصرارهاي پی در پیش واسه ماه عسل تنها سکوت کردم و لبخند تلخی به نمایش گذاشتم!..
از وقتی که سوار ماشین شدیم یه کلمه هم باهاش حرف نزدم ... همش میخواستم ازش فرار کنم ..دیگه کنارش آرامش نداشتم ..وقتی کنارش بودم خودخوري میکردم حرص میخوردم که تا حالا چند نفرو بوسیده؟ وقتی نمیاد کجاست؟ کدوم دخترو زیر بغلش زده و داره هرهر به عاشقانه هاي زن احمقش میخنده..!
اشک نم زده زیر چشمم رو پاك کردم و به سمتش چرخیدم :
_ باید جدا شیم ...!
بدون توجه بهم شیشه ماشین رو پایین کشید و به جلو خیره شد... بغض چسبیده به گلوم رو قورت دادم و اینبار با صداي خش داري داد زدم:
_ طلاق میخوام باید جدا شیم میفهمی؟
فرمون رو چرخوند به سمت کنار خیابون صداي بوق و فحش ماشیناي که از کنارمون رد میشدن داشت روانیم میکرد..!
به چشماي پر از اشکم زل زد و با عصبانیت غرید :
_ چه مرگته؟ چرا همچین میکنی؟ دو روز نشده ازدواج کردیم برم چی بگم؟ بگم میخوایم جدا شیم؟ بخاطر چی؟
_ دلیل محکم تر از این که دلم پیش نامزد سابقمه؟ بگو زنمو دوس ندارم میخوام طلاقش بدم منم میگم شوهرم منو میندازه خونه مادرش میره تو بغل بقیه جولان میده برمیگرده کنارم نمیخوامش ازش متنفر شدم ازش حالم بهم میخوره مرگش شده آرزوم دوس..
romangram.com | @romangram_com