#سکانس_عاشقانه_پارت_73


_ دنبال چی میگردي ماهگل ؟ حاضرم ده سال پیش هزار بار تکرار بشه اما اینجوري قلبم نشکنه ..احمق فرض نشم

.. من تو چشماش زل زدم از ته قلبم گفتم دوست دارم اما اون تو دلش بهم خندید ، من یه احمقم که هنوز بعد ده سال مثل یه دختر که تازه به سن بلوغ رسیده خیال پردازي میکنه!..

_ماهگل : چرا تو که میدونستی داره بهت دروغ میگه باهاش ازدواج کردي بهار؟

فکر کردي زندگیت یه رمانه؟ که یارو اون دختره رو فراموش کنه عاشق جذابیت تو بشه؟ تو که میدونستی ده ساله با یه دختره غلط کردي خام شدي ، هم به خودت خیانت کردي هم به اون دختري که پا تو زندگی عشقش گذاشتی ..!

چشماي پر از اشک شده ام رو از نگاه پر شماتتش گرفتم ، کیفم رو برداشتم و از اتاق بیرون زدم!..

بدون توجه به صدا زدناي ماهگل از بیمارستان بیرون اومدم!..

مثل دیونه ها تو پیاده رو راه می رفتم و اشک می ریختم ...هر کی از کنارم رد میشد با تعجب نگاهم میکرد و به حالم پوزخند میزد ..!

گوشیم رو از کیفم بیرون کشیدم و با دستاي لرزون شماره مامان رو گرفتم!..

بعد از سومین بوق جواب داد:

_ جانم دخترم!..

با شنیدن صداش هجوم اشک رو به چشمام احساس کردم ..بغضم رو قورت دادم و گفتم:

_ مامان ، میایی دنبالم؟

به چشماي نگران مامان خیره شدم و با لبخند زورکی گفتم:

_ چیزي نشده قوربونت برم ، بیمارستان بودم یه دختر بچه تو تصادف کشته شده بود حال مادرش رو که دیدم نتونستم تحمل کنم!..

romangram.com | @romangram_com