#سکانس_عاشقانه_پارت_53


_ چند ساله ندیدشون مگه ؟ پاهام شکست سه ساعته هی عر میزنی ..!

در خونه رو روي چهرهاي نگران بست ، نفس راحتی کشید ، کرواتش رو شل کرد و کُُت رو درآورد و به سمتم گرفت

:

_ بگیر اینو .

دستموعقب کشیدم و گفتم:

_ بزار برسیم داخل خونه بعد لباساتو دربیار ، وسط حیاط اخه..؟

نوچی کرد و باز کت رو به سمتم گرفت که با حرص گرفتمش ، قدمی بهم نزدیک شد و با دقت براندازم کرد ...با تعجب نگاهش میکردم که یک دفعه خم شد ، دستشو زیر زانوهام انداخت و بغلم کرد:

_ چیکار میکنی دیونه ..!

ته ریشش رو روي دماغم کشید و گفت:

_ مثلا میخوام اداي جنتلمنا رو دربیارم برات خانم ، یکم خرت کنم امشب باهات کار دارم آخه!..

با مشت به سینه اش کوبیدم که خندید و داخل خونه شد ، روي زمین گذاشتم و دستشو به کمرش گرفت:

_ ماشاﷲ مثل خر سنگینی حاج خانم کمرم رگ به رگ شد.

دستمو دور گردنش حلقه کردم و لپش رو محکم گاز گرفتم ، با صداي آخ گفتنش خودمو عقب کشیدم و گفتم :

_ خیلی خسته ام ، کمکم میکنی موهامو باز کنم برم حموم؟

romangram.com | @romangram_com