#سکانس_عاشقانه_پارت_46
در ماشین رو باز کرد و سوار شد ، بدون هیچ حرف دیگه اي استارت زد و حرکت کرد..
فیلم بردار از جلو کنار هر وري که زورش میرسید دوربینش رو تو حلقمون میکرد ، آنقدر از دستش کلافه شده بودم که دلم میخواست کله اشو بکنم...
چندتا نفس عمیق کشیدم و شنلم رو بیشتر پایین کشیدم و دیگه هیچ توجهی به جیغ جیغاي فیلم بردار نکردم!..
به دم تالار که رسیدیم قبل از اینکه بخوایم پیاده شیم رو به امیرعلی گفتم:
_ به این فیلم برداره بگو از تو حلق من بکشه بیرون تا پاچشو نگرفتم!..
با لبخند به سمتم برگشت:
_ اخه عشق من این طفلکم میخواد لحظه هاي این شب و ثانیه به ثانیه برامون ضبط کنه که بعدا خاطره شه تو که انقد بی اعصاب نبودي خانومم!..
برخلاف عموم که ذوق زده میشدن از لفظ عشق و خانومم موهاي تنم از چندش و تهوع سیخ شده بود!..
لبخند دست و پا شکسته اي تحویلشم دادم و زیر لب باشه اي گفتم...
دست همو محکم گرفته بودیم و وارد تالار شدیم ، صداي جیغ و دست و کل ، کل سالن رو برداشته بود..
مامان و فامیلاي نزدیکی دم دست میومد رو بغل میزدم و بوس رو هواي برا هر کدوم میفرستادم ..
امیرعلی که مثل خودم از این وضعیت خسته شده بود با اشاره مامانش دستم رو دنبال خودش به سمت جایگاه عروس داماد کشید سرشو نزدیک گوشم آورد و با شیطنت گفت:
_ حیف انرژیت نیست خرج اینا کنی، من شب نمیزارم بخوابیا پس الان خودتو خسته نکن که من برنامه ها چیدم ..!
نیشگونی از بازوش گرفتم که خندید و کنار شقیقه ام رو بوسید..!
romangram.com | @romangram_com