#سکانس_عاشقانه_پارت_33


مکثی کرد و ادامه داد:





_ عکس و فیلمش درنیاد بهار .

بهار؟ سرم و بالا گرفتم و با اخم توپیدم :

_ بهار؟

نگاهشو از چهره طلبکارم گرفت و خودشو از جلوم کنار کشید و به دیوار چسبید، اشاره اي به اتاق عمل کرد و گفت:

_ برو

بهترین راه الان همین بود نه من جون کلکل داشتم نه اون ، نفس عمیقی کشیدم و در حالی که آیه الکرسی رو زیرلب زمزمه میکردم به سمت اتاق عمل راه افتادم..



2 ساعت بعد

نگاه سراسر ذوقم رو به ستاري دوختم:

_ خیلی خوشحالم دکتر همش استرس داشتم از این در چطوري برم بیرون ، اگه شما نبودین قطعا عمل خوب پیش نمی رفت ممنونم!..

لبخندي گوشه لبش جا کرد و گفت:

romangram.com | @romangram_com