#سکانس_عاشقانه_پارت_32


آروم آروم نزدیکش شدم ، سر راه متر کردنش ایستادم که از حرکت ایستاد ، لیوان آب رو جلوي صورتش گرفتم و گفتم:

_ وقتی قیافه اتو دیدم بیخودي منم استرس گرفتم ، من که گفتم مطمئنم همه چیز خوب پیش میره ..

انگشت اشاره ام رو جلوي صورتش گرفتم و همراه با دایره هاي فرضی که می کشیدم گفتم:

_ با این چرخ زدنت فقط رو مخ من راه میري و آرامشم رو به هم میزنی ، نمیخوام وقتی تیغ و دستم میگیرم مثل بید بلرزم . همیشه دکترا همراه بیمار رو آروم میکنن اما الان شرایط فرق داره خودمم همراه بیمارم ، اون مثل مادرمه..

مکث کوتاهی کردم و گفتم:

_ نذار بترسم ، بهم آرامش بده ، حال من از تو بدتره..

نگاهشو به صورت رنگ پریده ام دوخت و قدمی جلو اومد.

_امیرعلی : آرامش از نظر من فقط بغل کردنه حالا که خیلی اصرار داري باشه..

بدون توجه به لیوان سر پر آب به سمت خودش کشیدم و محکم بغلم کرد....

فشاري به سینه اش آوردم و خودمو عقب کشیدم ،

زیر نگاه خیلیا داشتم آب می شدم ، سرمو پایین انداختم ، دست لرزون از هیجانم رو روي روپوش خیسم کشیدم و زیر لب گفتم:

_ این چه کاري بود.؟ببین چطوري نگاه میکنن.

لیوان یک بار مصرف رو تو دستش مچاله کرد و گفت:

_ حواسم نبود .

romangram.com | @romangram_com