#سکانس_عاشقانه_پارت_28
دستاشو دو طرف سرش گذاشت و محکم فشار داد:
_ عملش کن ، حالش خوب بشه نامردم اگه هر کار گفتی نکنم ، اصلا جلوي همه ازت خواستگاري میکنم چی بهتر از این که زن کسی بشی که دوسش داري ها؟
نگاهمو به قیافه حق به جانبش انداختم و زدم زیر خنده ، شیشه ماشین رو پایین کشیدم و سرم رو بیرون بردم..
پیشنهادش ناگهانی بود درست همون چیزي بود که میخواستم ، ولی قرار نبود خودمو سبک کنم و مثل ترشیده اي که منتظر شوهرِ نیشمو براش باز کنم!..
_امیرعلی : انگار خیلی هیجان زده شدي داغ کردي ، میخواي کولر رو روشن کنم.!؟
چترهاي به هوا سیخ شده ام رو که مثل شاخ جلوي سرم مانور میدادن زیر شال فرستادم و بعد از چند ثانیه مکث گفتم:
_ نه ، گرمم نشده سرمو آوردم بیرون که بالا بیارم ، اگه خیلی ناراحتی میتونم حجم معده ام رو تو صورتت خالی کنم مشکلی که نیست؟
سرمو به طرفش چرخوندم ، لبخندي به قیافه جمع شده اش زدم که گفت:
_ پس میخواي چیکار کنم؟ شرطت چیه؟
_ من سر مرگ و زندگی آدما شرط بندي نمیکنم ، اونم کسی که خیلی دوسش دارم ، اینکه از شانس بد تو پسرش از آب دراومدي از علاقه من نسبت به خاله ذره اي کم نمیکنه ..
_امیرعلی : ببین باشه قبول شما شرط بندي نمیکنی مادرمو دوست داري ولی بیا قول بده زندگی مادرم رو برگردونی منم واسه جبران هر کار بگی انجام میدم ..!
زیادي داشت اصرار می کرد انقدر که وسوسه ام می کرد زندگیشو ازش بگیرم ، دلم میخواست فقیر بودن رو حس کنه دلم میخواست بفهمه همه برو بیایی که بین آدما داره فقط بخاطر پولشه وقتی نباشه وقتی نداشته باشه اندازه یه پشه هم براشون ارزش نداره!..
_ حاضري همه اموالت رو از دست بدي ولی مادرت زنده بمونه؟
کف دستشو آروم روي فرمون کوبید و با لبخند کوتاهی که از حرص روي لباش جا خوش کرده بود گفت:
romangram.com | @romangram_com