#سکانس_عاشقانه_پارت_20
شروع شده بود هنوز هم یه کودن بی مغز بود ، درك نمی کردم الان وضعیت مادرش براش مهمه یا کوبیدن من!..
از روي صندلی بلند شدم ، میز رو دور زدم و دقیقا روبروش ایستادم ، پرونده رو از روي میز برداشتم و به سمتش رفتم.
مچ دستش رو گرفتم و پرونده رو کف دستش گذاشتم و گفتم:
_ از همون روز اول افسارتو نبستم که الا و بلا بیا پیش من این پرونده ،اینم مادر محترم در هم که بازه بفرمایید ...
لب پایینش کش اومد و گفت:
_ چیزي که زیاده دك..
پریدم وسط حرفش و مغرورانه گفتم:
_ آره روز اولم که اومدي همینو گفتی ولی رفتی فرداش خر کش کننان برگشتی گفتی من بخاطر مادرم جلوت زانو میزنم .
مکثی کردم و گفتم:
_ فکر بدي هم نیست برو دکتر پیدا کن ، اگه باز برگشتی باید زانو بزنی اونم نه اینجا ، اون بیرون جلو همه!..
زد زیر خنده و زیرلب گفت:
_ عقده اي میخواي تلافی ده سال پیش و دربیاري؟ اونم با زور؟ تقصیر خودت بود من که مجبورت نکردم بیایی التماس کنی بگی دوست دارم ، ولی بد هم جوابت و ندادم همینکه گذاشتم لب...
_ بــســـه امــیــرعـلـی
١۴
romangram.com | @romangram_com