رمان سکانس عاشقانه

#سکانس_عاشقانه_پارت_2


من دوست دارم که خودمو جلو تو صدتاي دیگه سکه یه پول کردم ، حواسم نبود که تو همون مغرور عوضی هستی که...

با احساس گرمی لباش روي لبام ، صدا تو گلوم خفه شد و...

محکم به عقب هلش دادم و با نفرت پشت دستمو روي لباي خیسم کشیدم ..!

نیشخندي به قیافه عصبانیم زد و گفت:

_ عصبی شدي چرا؟ مگه عاشقم نبودي؟ آدم از بوسیدن آدمی که عاشقشه ناراحت نباید بشه مگه نه؟

_ بوسه اي که از روي هوس باشه حکم تجاوزه نه عشق.

دست برد تو جیب شلوارش و پاکت سیگاري رو بیرون کشید .

به میز تکیه داد و در حالی که با فندك سیگارش رو روشن میکرد گفت:

_ عاشق؟ دقیقا عاشق کی؟ چرا نمیخواین بفهمین من با اون مردي که تو فیلما بازي میکنه 180 درجه فرق دارم.

روزي صدتا مثل تو میان و میرن.

واسه علاقه تک تکتون ارزش قائلم ولی انتظار ندارین که با همتون رابطه برقرار کنم و آخرش باهاتون ازدواج کنم.

نگاه خیره اي به پشت دستاي پر از زخمم انداخت و با خنده گفت:

_ شاهکار همشون توي ، با این سر وضعت پا شدي اومدي به چی ابراز علاقه کنی دختر؟ عشق؟ فکر کردي مهمه؟ حتی در حدي نیستی حداقل باهات دوست بشم . والا بخدا الانم داره دست و پاهام میلرزه که یه وقت یکی از همکارا ببینتت.

پک عمیقی به سیگارش زد و بدون توجه به اشکایی که بی اختیار صورتم رو خیس کرده بود ادامه داد:

romangram.com | @romangram_com