#سکانس_عاشقانه_پارت_1
متعجب بهم نگاه میکرد ، نگاه خیره اشو از کفشاي کهنه ام گرفت و گفت:
_ ببین تو برا من هیچ فرقی با بقیه طرفدارام نداري ، حالا بگو چی میخواي بگی که ده دقیقه اس وقت منو گرفتی!؟ نگاهمو از چشماش گرفتم و با لکنت گفتم:
_من خیلی دوست دارم.
بلند خندید و از جا بلند شد.
نگاهی به چشماي پر از اشکم انداخت و گفت:
_ فکر کردي اولین نفري هستی که میایی و ابراز علاقه میکنی؟ روزي هزارتا مثل تو میان و میرن .
مکثی کرد و ادامه داد:
_ بین همه اون دخترا ، اولین کسی هستی که با این سر و وضع جرات کردي ابراز علاقه کنی ..!
پشت دستمو زیر چشماي خیسم کشیدم و با بغض گفتم:
_ من واقعا دوستت دارم.
کلافه نگاهم کرد و گفت:
_ ببین من تازه از سر صحنه اومدم حسابی هم خسته ام ، به یکی از بچه ها میسپرم یکم پول بهت بده ، فقط خواهشا دیگه این دور و بر پیدات نشه . نمیخوام آبروم جلو بقیه بره!..
از جا بلند شدم و به سمتش رفتم کیفم رو محکم تو سینه اش کوبیدم و با بغض داد زدم:
_ هر چی پول داري بخوره تو سرت فکر کردي بخاطر پول انقدر خودمو کوچیک میکنم؟
romangram.com | @romangram_com