#سکانس_عاشقانه_پارت_10


هیس چته ، پاشو گمشو بیرون میخوام برم خونه!..

روپوشم رو از تنم درآوردم و مانتوم رو پوشیدم ...!

_ بهار ، اصلا فهمیدي چیکار کردي؟ این پسره بازیگر بود.

نیشخندي زدم و گفتم:

_ هر کی جلو دوربین مثل میمون چهارتا ادا اطوار درآورد میشه بازیگر؟ گمشین بابا همین شماها این عقده اي هارو آدم حساب کردین شاخ شدن!..

کیفم رو از روي میز برداشتم و بدون حرف دیگه اي از اتاق خارج شدم.

اگه ماهگل می فهمید من ده سال پیش چیکار کردم خودشو دار میزد وسط میدون ..!

ولی یعنی هیچکس جز من طعم لباشو چشیده؟

قاشق قورمه سبزي رو تو دهنم گذاشتم و با لذت چشمام رو بستم ، رو به مامان که مشتاقانه نگاهم می کرد لبخندي زدم و گفتم:

_ دمت گرم بانو خیلی خوشمزه شده!..

آهی کشید و با حسرت گفت:

_ باباتم عاشق قورمه سبزي بود.

چشماي پر شده از اشکش رو بست و با بغض ادامه داد:

_ مادر جاش خیلی خالیه ، حتی فقیر بودن هم با وجودش لذت بخش بود.

romangram.com | @romangram_com