#سفید_برفی_پارت_67
- خب غذای مورد علاقه ی من میگو!
- اَه!
- چرا؟
- من از هر جونوری که تو آب زندگی کنه متنفرم، مخصوصا ماهی و میگو! اَه!
- ولی عوضش من عاشق غذاهای دریایی ام.
- غذاهای مورد علاقه ات هم مثل خودتن!
بلند خندید و گفت:
- از تو که بهترم!
- راستی من یادم رفت یه چیزی رو بهت بگم، وزغ خودتی!
- من چشمام طوسیه نه سبز!
- ببیشین بینیم بابا شیلنگ!
- نشسته بهتره کلنگ!
تا آخر غذا هامون بحث می کردیم. یکی من می گفتم یکی توهان! حتی بعضی از مردمم بهمون نگاه می کردن، ولی برای من و توهان مهم نبود. بالاخره غذامون رو خوردیم و از رستوران اومدیم بیرون. توی ماشین نشستیم و برای چند ثانیه به هم نگاه کردیم و با هم زدیم زیر خنده.
- ما چرا داریم می خندیم؟
- نمی دونم!
- خدا شفامون بده!
- الهی امین!
توهان گفت:
راه بیفتم؟
- کجا می ریم؟
- یه جایی که همه ی خانوما خیلی دوست دارن!
- کجا؟
- حالا می ریم می بینی!
romangram.com | @romangram_com