#سفید_برفی_پارت_62


خاله گوش توهان رو گرفت پیچوند و گفت:

- بچه پر رو. صد بار گفتم از این شوخیا با من نکن!

توهان با خنده گفت:

- آی! ای خاله غلط کردم. گلیا تو یه چیزی بگو!

خندیدم و گفتم:

- حقته.

خاله هم خندید و گوش توهان رو ول کرد و نشست روی صندلی و رو کرد به من و گفت:

- چند کیلویی دختر؟

تعجب کردم. این چه سوالی بود که می پرسید؟

به توهان نگاه کردم که زیر لب گفت:

- بهت گفتم که!

رو کردم به خاله و گفتم:

- پنجاه و سه!

خاله سرش رو برد بالا و غش غش خندید و گفت:

- پنجاه و سه! خیلی بامزست! توهان می تونه مثل پر کاه بلندت کنه. می دونی توهان چند کیلوئه؟

- نه

- هشتاد و هشت!

- وا!

رو کردم به توهان و گفتم:

- تو چرا این قدر خپلی؟

توهان گفت:

- خپل باباته! من ورزشکارم.

خاله خندید و گفت:

romangram.com | @romangram_com