#سفید_برفی_پارت_47
- آره دیگه! اسم اصلیه توهان، امیر توهانه ولی ما ساده اش کردیم بهش می گیم توهان.
- آخه نه این که اسمش خیلی ساده است، یه امیرم داره!
تارا خندید و گفت:
- گلیا هیچ وقت توهان رو امیر صدا نکن، باشه؟
- چرا؟
- چون آهو همیشه امیر صداش می کرد. اگه بهش بگی امیر، می زنه لهت می کنه!
- عجب داداش مزخرفی داری ها!
- آهای درباره ی داداش من درست حرف بزنا!
- باشه بابا، مال بد بیخ ریش صاحابش!
- هه هه هه! اگه مال بد بود که توی هوا نمی زدنش. دخترها براش سر و دست می شکنن!
- خُب معلومه براش سر و دست می شکنن! یه خر صد در صد عاشق یه خر دیگه می شه. چیزی هم که زیاده خـــــر!
- یکیش هم تو!
- آره دیگه، من اگه خر نبودم که نمی خواستم با داداش تو ازدواج کنم!
- بابا اصلا آتش بس، خوبه؟ من تسلیمم!
- قبول، خوبه!
- راستی گلیا، منم فردا با شماها میام خرید!
- وا؟ چرا؟
- چرا داره؟
- بابا آخه ما تا به حال ندیدیم خواهر شوهر برای خرید عروسی دو نفره ی زن و شوهر بره!
- خُب دلیل داره که من می خوام بیام!
- چه دلیلی؟
- این که توهان از خرید کردن هیچی سرش نمی شه و کلا توی این یه مورد هیچی نمی دونه! تنها چیزی که توهان می تونه خوب بخره، لباسه. چون مارک ها و جنس های خوب رو می شناسه، همین!
- آها. اون وقت من که چلاغ نیستم! خودم می دونم چی می خوام بخرم دیگه!
romangram.com | @romangram_com