#سایه_پارت_79
نفس عميقی كشيد و از جا برخاست و به اتاقش رفت مطمئن بود كه آرامين تا يك ربع ديگر مي ايد با اينكه دلش نمي خواست ولي نا خودآگاه به او اعتماد مي كرد .
مسواك زد و لباس خوابش را پوشيد و در اتاقش را فقل كرد اما تا آمدن آرامين نمي توانست راحت بخوابد وقتي صداي باز شدن در و سپس صدای پايي كه از پله ها بالا مي امد را شنید. از ترس نفسش در سينه حبس شد ولي وقتي صداي پا وارد اتاق روبرو شد و سپس قطع شد نفس راحتي كشيد و لحظاتی بعد به خواب رفت .
*****************************************
صبح با صداي آلارم گوشي موبايلش بيدار شد ،دوش گرفت و پس از تعويض لباس كتابها و لپتاپش را برداشت و در حالي كه شماره نازنين را مي گرفت با خيال راحت و فكر اينكه درخانه تنهاست و آرمين بیرون رفته، از اتاق خارج شد بعد از چند بوق نازنين خواب آلود گوشی را جواب داد وگفت :
- بله !
-سلام ، خوبي گلم !
-آره خوبم ، كله سحري خواب ديدي خیر باشه
-آخه نازنازی من !... اینهمه مي خوابی يه وقت باد مي كني مي تركيها
-حالا چي شده اول صبحی سر كيفي ! ....نكنه خبرايي شده
از پله ها پايين امد و روي یکی مانده به آخرين پله نشست و گفت:
-خنگ نشو بدبختي هم سر كيفي داره
-پس بگو امروزم مشكل تازه داري
-مگه تو حلال مشكلاتي
-كي من ! منو چه به اين غلطا
-حالا به دل نگير ، تو عزيز دل خودمي
-اینهمه پاچه خواريو بذار کنار ! جون بكن ببينم دوباره چي شده .
-هیچي ، مشكل كلاسم هنوز حل نشده ، ديروز هر كاري كردم آموزش قبول نكرد كلاسمو تغيير بدم . مي گن اسامي رو دادن استادا ديگه نمي شه كاريش كرد . مگه اينكه حذفش كنم كه اينم امكان نداره يك ترم عقب مي مونم و كلي برنامه هام بهم مي ريزه .
-حالا مي خواي چه كار كني .
-امروز ساعت ده نیم باهاش كلاس دارم بايد تا قبل از كلاس هر طور شده کلاسمو تغییر بدم درغير اينصورت مجبورم یه ترم اين زقلوت(تلختر اززهر) از خود راضي و تحمل كنم
-مطمئن باش آموزش قبول نمي كنه .
-می خوام برم پيش استاد ارجمند ، تو كه مي دوني اون حاضره بخاطر من هر كاري انجام بده با اينكه دلم نمي خواست هيچ وقت از او كمك بگيرم ،ولی خوب مجبورم و نمي شه كاريش كرد
romangram.com | @romangram_com