#سایه_پارت_142

-سایه تو خیلی پر توقع و زیاده خواهی آرمین یه مرد کامل و ایداله ،که هر زنی آرزوشو داره

سایه برای عوض کردن موضوع گفت :

-شاید تو درست بگی ، حالا از خودت برام بگو ، اوضاع درسات چطوره

-خوبه ، یعنی بدک نیست ، فقط چندتا مشکل فیزیک دارم که ، هر وقت حرافیهای این خانم تمام شد بیا اتاقم برام حلشون کن

نازنین برآشفت وبا اعتراض گفت :

-میگم من جاری توام یا هووت که اینهمه ازم بدت میاد .

سایه میان حرفشان پرید و گفت :

-وای سرم رفت ،خستم کردین ،ساغر خواهش می کنم برو اتاقت من بعدا میام پیشت .

ساغر در حالی که اتاق را ترک می کرد با دلخوری گفت :

-باشه، بازم منو از سر خودتون وا کردین ، ولی ایراد نداره به وقتش تلافی میکنم این یادتون باشه

و از اتاق خارج شد .

سایه رو به نازنین باتعجب گفت :

-این امروز با تو چش بود .؟؟؟؟؟

نازنین لبخندی زدو گفت :

-این که همیشه خدا چش دیدن منو نداره ،حالااینو ولش کن و راستشو بهم بگو چطور تونستی کوه غرور و در هم خوردو نابود کنی

-منظورت چیه ؟

-خودتو به خریت نزن ، منظورم آقای دکتر مشایخه که فک کنم کارشو ساختی.(وچشمکی به سایه زد )

سایه با پوز خندی گفت :

-چقدر تو خنگی دختر، این فیلمشه که بگه ما خیلی خوشبختیم و از این حرفا .

-جدی !اما خیلی مشکوک می زنه ،کلک ، نکنه مخشو زدی لو نمی دی

آهی کشید وبا غمگین گفت :


romangram.com | @romangram_com