#سایه_پارت_125
-من هیچ کار اشتباهی نکردم که باعث بی حرمتی خونه تو بشه
با حالتی خشن و عصبی داد زد .
-اینکه این وقت شب با این حال اسفناک بر می گردی خونه بی حرمتی نیست .
از سر غرور و لجبازی با چشمانی گستاخ وستیزه جو در عمق چشمانش خیره شد ومحکم گفت :
-زندگی شخصی من به خودم مربوطه و تو حق اینو که ............
به تندی حرفش را قطع کرد و گفت:
............ .-البته که دارم!........ از نوع حادشو هم دارم!
-به چه حقی به خودت اجازه می دی............؟.
-به همون حقی که اجازه دادم اسم لعنتی تو توی شناسنامه ام ثبت بشه .
صدای زنگ گوشی اش بر خواست . نگاهی به صفحه اش انداخت آرتین بود بی توجه رو به آرمین گفت:
نگران اون نباش چون خیلی زود برای همیشه از اون تو خط می خوره ومی تونی با خیال راحت به زندگیت برسی .
-و تو موظفی که تا اون روز حرمت خونه منونگه داری.
آرام گفت :
-من فقط می خوام مثل همه زندگی کنم و از زندگیم لذت ببرم ،با حرمت خونه توهم کاری ندارم
-از زندگی لذت ببر ،اما نه با کارهای بچگونه !..... چون من اصلا حوصله بچه بازی های تو و آرتین و ندارم .
-این کارهای بچه گانه جزء زندگی منه ،تو هم بهتره به من و زندگیم دیگه کاری نداشته باشی .
خشمگین شانه اش را محکم گرفت وداد زد
- دیدگاه احمقانه تو از زندگی اینه ؟..... قدم زدن توی بارون ؟!
خودش را از میان دستان محکمش بیرون کشید وفریاد زد
-اینکه درکم کنن و بهم احترام بذارن ، چیزی رو که در کنار آرتین خیلی راحت به دست میارم.
گوشیش هنوز داشت زنگ می خورد آرمین عصبی وخشمگین گوشی را از دستش بیرون کشید و با خشم داد زد
romangram.com | @romangram_com