#سایه_پارت_124

موهای خیسش را درون کلاه حوله ای کرد و در حالی که موبایلش را بر می داشت روی لبه تخت نشست هنوز احساس سرما و کوفتگی می کرد با صدای تقه ای که به در خورد با این خیال که آرتین است گفت :

-بفرما !

در روی پاشنه چرخید و آرمین در چار چوب در قرار گرفت نگاهش در نگاه آرمین قفل شد در نگاهش خشم فرو خورده اش را به راحتی حس میکرد . فنجان قهوه را به دستش داد و با لحنی که سعی می کرد کنترل شده باشد گفت:

-بیا اینو بخور گرمت می کنه

موبایلش را روی عسلی گذاشت و قهوه را از دستش گرفت و زیر لب زمزمه کرد

-مرسی

با لحن نگرانی گفت:

- اگه احساس کسالت می کنی بریم درمانگاه.؟

بی حوصله جواب داد:

- نه خوبم !

نیشخندی زد وبا کنایه گفت :

-این که خیلی عالیه!

با غیض نگاهش کرد و پرسید :

- آرتین رفت ؟

تحقیر آمیز با لحن آرامی جواب داد :

- بله رفت ، شما دوتا خیلی از حد و حدود خودتون فراتر رفتین و من اصلا تحمل این رفتار های سبکسرانه شما رو ندارم

چهره اش برافروخته شد و هیجان زده گفت :

-تو اجازه اینو که بهم توهین کنی ونداری

آرمین رودرویش ایستاد وخشمگین غرید

-تو هم اجازه غلط کاری تو خونه منو نداری ، باید حرمت خونه منو نگه داری

پر ازخشم فریاد کشید :


romangram.com | @romangram_com