#سایه_پارت_118

شب با طلوع چشمات وقت سحر بپوشه

معجزه كن دوباره وقتي كه بي قرارم

وقتي كه بی حضورت آرامشــــــي ندارم

........................................

سالن در سكوت مطلق فرو رفته بود نگاه آرتین روي سايه بود و فكر سايه نزد آرمين و جمله جملهَ ترانه رضا صادقي او را بيشتر در خودش فرو مي برد .

تا انتهاي قصه همراه باش و همپا

اي هم صداي ديروز با من بيا به فردا

با صدا ی انفجار جيغ و سوت از عالم خلسه خودش بيرون آمد و نگاهش روي آرتین ثابت ماند ، آرتین با لبخندي نگاهش را ازاو گرفت . طرفداران يك صدا در خواست ترانه به تو مديونم را مي كردند و چقدر سايه اين ترانه را دوست داشت و با آن به آرامش مي رسيد رضا صادقي با نوشيدن يك ليوان آب شروع به خوندن كرد و سايه به همراه او هر جمله را در ذهنش مرور مي كرد .

..............................................

واسه اين چشماي خيسم ، به تو مديونم

اين كه از غم مي نويسم ، به تو مديونم

اين كه بي جونم و سردم ، اين كه بي روح و زردم

پي آرامشي كه بردي و من پيش مي گيرم ، به تو مديونم

به تو مديـــــــونم ، به تو مديــــــــــونم

به تو مديونم ، غرورمو شكستي عين ش

به تو مديونم كه كشتي دلمو واسه هميشه

به تو مديونم ، منو دادي بي بهانه

به تو مديونم ،واسه بغض عميق اين ترانه

به تو مديونم ،شكستي حرمت شب و من و ماه

به تو مديونم ، كم آوردي و رفتي اول راه

به تو مديونم عزيزم واسه اين حال مريضم


romangram.com | @romangram_com