#سایه_پارت_117

-خوب هر جورتو راحتي.

آرتین ماشينش را روشن كرد وبه راه افتاد با هم وارد رستوران شيك و باكلاس شدند . سايه با اينكه سير بود ولي براي اينكه آرتین از غذايش لذت ببرد به همراه او کمی از غذاي سفارش داده شده راخورد . بعد از رستوران به پارك مرغابيها رفتند با اينكه ديدن مرغابيها در اين روز باراني ديوانگي محض بود ولي سايه با لذت و هيجان به اطرافش نگاه مي كرد او كه از دور و زير سرپناهي داشت اطراف را ديد مي زد رو به آرتین گفت :

-دوست دارم از نزديك درياچه رو ببينم .

آرتین چتري كه در دستش بود را باز كرد و گفت :

-بیا زیر چتر تا حدودي مانع خيس شدنمون ميشه

در كنار هم تا كنار درياچه رفتند ، درياچه زير باران، زيبايي خاصي داشت ،جذب اين صحنه زيبا شده بود و با شادي از حرکات مرغابيها مي خنديد .آرتین تكه نانی را که از رستوران با خودش آورده بود از جيب پالتویش بيرون آورد و به دستش داد تا كه براي مرغابيها ریزریزكند . او همه سعي اش را مي كرد كه سايه از اين لحظه ها لذت ببرد و موفق هم شده بود . چرا كه سايه مثل كودكي شاد مي خنديد و قهقهه مي زد احساس مي كرد طي اين دو ماه خنديدن از ته دل را فراموش كرده . اما امروز آرتین به او ثابت كرده بود كه هنوز مي تواند شاد باشد وشاد زندگی کند ودر كنار آرتین همه غصه هاش را به دست فراموشی بسپارد.

وقتي دوباره سوار ماشين شدند آرتین دو بليط جلو صورتش گرفت و گفت:

-اينم سوپرايز امروز من .

با هیجان گفت :

-بليط كنسرته ؟

-آره با هزار خواهش و التماس تونستم دو تا گير بيارم .

-کنسرت كيه ؟

-رضا صادقي ......... من صداش و خيلي دوست دارم .

-منم ترانه هاش و دوست دارم

-ولي انگار زياد خوشت نيومد .

-اتفاقا با ترانه هاش به آرامش مي رسم من در كل سبك پاپ و مي پسندم .

-اين خيلي عاليه ، چون توي اين مورد با هم تفاهم داريم .

سالن شلوغ وپر هياهو بود با هزار مكافات توانستند سر جاهايشان بنشينند و بعد از مدتي رضا صادقي همراه با عصا ميان جيغ و سوت طرفدارانش وارد شد و كنسرت را با ترانه دل شروع كرد .بعد ازهر ترانه صداي جيغ ، سوت و تشويق دوستدارانش بر مي خواست و او با هيجان ادامه مي داد .

لبخند تو معجزه است ، معجزه كن دوباره

بذار دوباره مهتاب رو خاك شب ببــــاره

بذار كه خاك تشنـــه نگاه تو بپوشــــه


romangram.com | @romangram_com