#سرمای_قلب_تو_پارت_64


همينکه رفت رها شالش را بيرون کشيد و نفس راحتي کشيد...هنوز در اينکه بهراد تماس هاي او را پاسخ نميداد کنجکاو بود....

سحر چشمش به در بود تا بهراد بيرون بيايد..ديگر آخر وقت بودو همه رفته بودند....تا اينکه در بازشدو بهراد بيرون آمد...مشخص بود اصلا حوصله حرفزدن هم ندارد اما با سماجت جلويش ايستاد

_خسته نباشيد اقاي رادمهر...مي خواستم...اگه ميشه.....بهراد همچنان با بي حوصلگي منتظر بود..

_اگه ميشه فردا شب تو تولدم شرکت کنيد...خواهش ميکنم...بهراد کارت دعوت را از دستش گرفت و با شب به خير به سمت آسانسور رفت...اصلا قصد رفتن به جشن اورا نداشت و تنها مي خواست زودتر از شرش راحت شود...تنها فسقلي اين روزهايش مي‌توانست اورا آرام کند...به خانه که رسيد با کليدش در را باز کرد و داخل رفت...ديد در پذيرايي خبري از رها نيست...به سمت اتاق بالا رفت در را که باز کرد ..آنجا هم نبود...با مضطرب شدو با نگراني بلند گفت...

_رهااااا.....صداي ضعيفي در حمام انتهاي راهرو جواب داد

_بلهه اينجام....بهراد به سمت صدا دويد ترسيد که نکند اتفاقي برايش افتاده باشد....در را که باز کرد..ديد رها کف حمام نشسته و دستش را به پشت وان حمام فرو ميکند..رها متوجه ي بهراد شد همانطور که دستش را فرو مي کرد با مهرباني و لبخند گفت

_سلااام بهراد..خسته نباشي...بهراد نفس راحتي کشيدم يک دستش را به کمر زد...

_سلام...دختر تو اينجا چيکار ميکني..اصلا نفهميدم من اومد تو...حالا اگه يکي ديگه ميومدم تو وخفتت مي کرد چي؟؟....رها دستش را در آورد و صاف نشست..

_خب..ميدونستم آلانا مياي برا همين نترسيدم....با صدا ي گربه..بهراد متعجب گفت..._غين ديگه چي بود....رها با خنده گفت

_عصر وقتي داشتم گرد گيري ميکردم يه بچه گربه از لاي در اومد تو پذيرايي ..تا اينجا دنبالش کردم...انقدر سمجو خوشگله که نگو...هر کاري ميکنم بيرون نمياد......بعد به پشت وان اشاره کرد...

بهراد با عجز و بي حوصلگي پيشانيش را خاراند...دوست داشت هر چه سريع تر گربه را بيرون آورد و اورا خفه کند....

_توبرو چايي و حاضر کن تا من اون در ميارم

رها سري تکان دادو بلندشد...

_باشه...بهراد فقط مراقب باش طوريش نشه...بعد رفت بهراد کتش را در آورد و با غر غر وان را کمي جلو کشيد...

_مگه اينکه گيرت نيارم....نيومده خانوم ميگه مراقبش باش...بيا بيرون ديگه پدر سوخته....تمام اينها را با حرص مي گفت...

romangram.com | @romangram_com