#سرمای_قلب_تو_پارت_15
کتاني اش را پوشيد و به راه افتاد...کوچه را با خوشحالي طي کرد ...در راه دوباره چشمش به پسره ي جاهلي افتاد که دفعه ي پيش از کنارش گذشته بود...اکنون در کنار موتورش ايستاده بودو با نگاه اعصاب خورد کنش رها را ميپاييد...رها تمام طول ان مسير را اخم کرد خدا ميداند که چقدر از ان پسر مزخرف متنفر بود
بلاخره به باغ الوچه رسيد کمي اينطرف و انطرف را پاييد که مبادا باغبان دوباره شبيخون بزند....اهسته جلو ميرفت که صداي پاشنيد خودش را مخفي کرد...ارام سرک کشيد...ديد پسر بچه ايي در تلاش براي پايين انداختن الوچه است....نفس راحتي کشيدو با خنده به سمتش رفت ..پسر بچه تا رها را ديد خواست پا به فرار بگذارد ...
-نه وايسا..کاريت ندارم...منم اومدم الوچه بچينم
پسر بچه ذوق کردو گفت ..-ابجي بيا ..ميشه برا منم بچيني؟...رها هوفي کشيد دلش خوش بود که او برايش بچيند
رها-باشه...امم...بايد يکم ازش بالا برم...
پسرک کمي با حيرت به رها نگاه کرد
-ميتوني ابجي؟....-چي بگم...يه امتحاني ميکنم
بعد پايش را روي گودي هاي درخت گذاشتو خودش را بالا کشيد..روي پاييني ترين شاخه نشست و نايلونش را در اورد بعد مشغو کندن الوچه از شاخه هاي نزديک شد ...
رها-اينهمه الوچه رو ول کردن تا خراب شه....اونوقت اون باغبان بد اخلاق نميزاره کسي اينجا بياد و ازش بچينه ....اينهمهه!!! خب 10تاشم واسه ما اون اربابشون که فکر نکنم الوچه خور باشه...همينجوريشم ترش هست......همينطور که رها حرصش را خالي ميکرد...پسرک با ترس ميخواست فرار کند اما دستي که رو شانه اش بود نميزاشت....نزديک بود زير گريه بزند...
رها بدونه نگاه کردن به پشتش نايلون پر را پرت کرد پايين
رها-اينو بگير تا اون يکيم پر کنم.....
بهراد نايلون را در هوا قاپيد....کم کم داشت از بي پروايي دختر خنده اش ميگرفت.. نايلون را ارام دست پسرک دادو با اشاره فهماند که بي سرو صدا برود.. پسرک ارام رفت ....بهراد همچنان دست به سينه دختررا نگاه ميکرد....-خب تموم شد ...بعد رويش را برگرداند تا پايين بيايد.....که با ديدن ارباب جيغ زدو نايلون از دستش افتاد....
بهراد خنده اش را خورد ...چشانش را تنگ کردو گفت...-که ارباب خودش ترشه....اره؟
رها که از ترس زبانش بند امده بود گفت...-نه م من با ش ش شما نبودم...ب بخشيد....
بهراد که انگار لذت ميبرد با هماندحالت جدي گفت...-نوچ...جنابعالي تا درست توضيح ندي حق پايين اومدن نداري؟.خب..يعني چي که من ترشم
romangram.com | @romangram_com