#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_91



ایرج یه سیلی محکم توگوش آرادزد.طوریکه صورت آرادبه سمت چپ برگشت.آرادسرشوصاف کردواینبارایرج یه سیلی محکم تربهش زدکه من جای اون دردم گرفت.
ازوقتی به خونه ی ایرج اومده بودم این دومین باری بودکه میدیدم ایرج آرادوبزنه باراول یادمه که آراد۱۹ساله بوداون موقع حواسشونبودقاب عکس مادرشوشکوندایرجم که توعالم مستی بودیه کتک مفصل به آرادزد.
ایرج باعصبانیت دادزد:میفهمی چه گندی زدی پسره ی احمق؟؟واسه چی اونطوری کیوان وکتک زدی؟؟تونمیفهمی منصورطرف معامله ی ماست وبایدرابطه ی خوبی باهاش داشته باشیم؟؟
_انگارکه نمیدونی اون پسره ی عوضی میخواست چی کارکنه؟؟
ایرج دستاشومشت کرده بودیه نگاه نفرت انگیزبهم انداخت وگفت:یه امشبومیزاشتی پسرش ازاین توله سگ لذت ببره اونوقت تاآخرعمرت میزاشتیش وردل خودت.
آرادپوزخندزد:چی راجب من فکرکردی؟
_من چقدبدبختم که پسرم بین این همه دختربه این حرومزاده چسبیده اصلاامشب حواست بودتمام پسرای مجلس چشمشون دنبال السابوداونوقت تواونطوری بی محلش میکردی.
بامکث ادامه داد:الانم معلوم نیست بااین گندی که زدی ادامه معاملمون بامنصورچی میشه
آراداخم غلیظی روپیشونیش بود:من خیلی به فکرمعاملمون بودم که اون پسره هنوزداره نفس میکشه.
آرادبه ایرج پشت کردوبه طرفم اومد.دستموکشیددراتاقوبازکرد،روی تخت هلم دادوازدربیرون رفت.دیگه چیزی نفهمیدم.
چشماموبازکردم افتادتوی اتاق پخش شده بود.دستموروی صورتم

romangram.com | @romangram_com