#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_87
آراددستموکشیدوبه طرف میزغذارفتیم.نگاهش به جلوبود.روی صندلی کنارهم نشستیم.کیوان به طرفم اومدلبخندی زدوکنارم نشست.الساهم کنارآرادنشست.همونطوربه میزخیره شده بودم.حالم بدبودنبایدمیزاشتم آرادمنوببوسه.همونطوربه میزخیره بودم،تقصیرخودم بود،هرکس دیگه ای هم جای آرادبودبااون کارمن حتمامیبوسیدم.بااحساس بدی دستموبه گردنم کشیدم.هدفم فقط این بودکه السارواذیت کنم.آرادوقتی دیدکاری نمیکنم برام استیک کشید.پوزخندی زدم چقدرامشب مهربون شده
بود.انگارکارام بی اثرنبوده.باهمون لحن لوس گفتم:آرادمن استیک نمیخورم.
آرادخواست چیزی بگه که کیوان لازانیاروجلوم گرفت:خب بیاازاین بخورگلم.
السابالبخندگفت:آراداستیکوبده من دوست دارم.آرادبشقاب منوبرداشت وجلوی الساگذاشت.بشقاب خالی الساروجلوی من گذاشت.کیوان برام لازانیاکشیدفقط یه تیکشوخوردم،اصلااشتهانداشتم.
موهای فرموپشتم ریختم.یه پسره قدبلنداومددرگوش الساچیزی گفت ،اونم بلندخندید.پسره هم خندیدورفت.الساحسابی آرادوسرمیزشام تحویل میگرفت.کیوانم به همون اندازه منوتحویل میگرفت.کمی آب توی لیوانم ریختم.یه قلپشوخوردم که پریدتوگلوم.
به سرفه افتادم کیوان خاست بزنه پشتم که آرادپیش دستی کرد.خاستم ازپشت میزبلندشم.آراددستموگرفت ومنوبه طرف خودش کشید.وکنارگوشم گفت:حق نداری تاآخرمهمونی ازکنارمن جنب بخوری.
فقط سرموتکون دادم.سرجای اولم نشستم.کیوانم ازخداخواسته کنارالسانشست وشروع کردبه هروکر.دستم روی میز بودآرادمحکم دستموگرفته بود.آروم گفتم:آراددستم دردگرفت.
فشاردستشوکمترکرد.فرهادبه طرفمون اومدوبه وآرادگفت:آقاگفتن بریدپیششون.کارتون دارن.آرادبلندشد وبدون اینکه بهم نگاکنه گفت:همین جابمون تابرگردم.
وقتی آراد رفت السااومدکنارم نشست.بالبخندخبیثانه ای گفت:آرادهمیشه اینقدغذامیخوره؟
سرموتکون دادم.باهمون لبخندادامه داد:تاراجان توکه خدمتکارشی بایدیه کاری کنی بیشترغذابخوزه وگرنه مریض میشه.
romangram.com | @romangram_com