#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_83
کیوان شونه ای بالا انداخت و به السا پیشنهاد داد السا لبخندی زد و با کیوان به سمت پیست رقص رفت به محض دور شدنشون آراد یقه ی لباسمو به سمت خودش کشید آب دهنمو قورت دادم در چند سانتی متری صورتش بودم نفسای تندش تو صورتم می خورد با صدای عصبی گفت: کی بهت اجازه داد با کیوان برقصی؟
با پ
ررویی تمام گفتم : خودم
فشار دستش رو دستم بیشتر شد
_کار امروزت هنوز یادم نرفته وقت برای تلافی زیاد هست
بعدم ولم کرد السا بعد چند دقیقه برگشت یعنی فقط چند دقیقه با کیوان رقصیدالبته تحمل کردن کیوان چند دقیقه هم زیاد بود به اطراف نگاه کردم کیوان چند صندلی با فاصله از ما نشسته بود ایرج و مهران هم برگشته بودن ایرج داشت با مهران حرف می زد السا به طرف آراد اومد دستشو به طرفش دراز کرد
_عزیزم پاشو وقت رقصه
آراد دستی تو موهاش کشید به من نگاه کرد و از جاش بلند شد به وسط سالن رفتن دخترا با حسرت به السا نگاه می کردن چقدر قشنگ و هماهنگ می رقصیدن آراد دستاشو دور شونه ی السا حلقه کرده بود السا یکی از دستاش رو شونه آراد بود و دست دیگش دور کمرش آراد بهم نگاه کرد بی تفاوت نگاهمو به اطراف انداختم نمی خواستم بفهمه محو رقصیدنش شدم خب قشنگ می رقصید دیگه
جای سایه بدجور خالی بود آراد حواسش به کیوان بود این کیوان آشغال دیگه داشت زیادی نگام می کرد بعد از رقص مفصلی که کردن اومدن سر جاشون نشستن السا کنار آراد نشست دستشو انداخت دور گردن آراد مهران نگاهشون کرد و روبه ایرج گفت : بچه ای که باباش آراد باشه مامانش السا خوشگل ترین بچه کره زمین می شه نه ایرج جان؟
ایرج پک محکمی به سیگارش زد : قطعا همین طوره
آراد دید قضیه داره جدی میشه با اخم پر رنگی گفت: من از بچه بدم میاد
السا هم کم نیاورد و گفت : اتفاقا منم خیلی بچه ها رو دوست ندارم عزیزم
romangram.com | @romangram_com