#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_82

آراد کمی آب از روی میز توی لیوان ریخت وبی تفاوت گفت: دوست دخترم نیست
رنگ تعجبو تو چشمای السا دیدم ولی سوالی نپرسید یه لبخند شیطنت آمیز زدم ورو به آراد گفتم: آراد موبایلمو جا گذاشتم می شه با موبایلت چند تا عکس ازم بگیری؟
از کنار السا بلند شدم. روبه روی آراد نشستم آراد سر بلند کرد نگاهش بهم قفل شد انگشتش روی صفحه ی لمسی مبایلش متوقف شد مهران و ایرج و السا به آراد که چشماش خیره به من بود نگاه می کردن لبخند زدم
_آراد داری با چشمات منو می خوری ها می شه ازم عکس بگیری؟
آراد که تازه به خودش اومده بود زیر لب گفت : باشه
بعد از این که ازم چند تا عکس گرفت مهران از پشت میز بلند شد رو به ایرج گفت: نمی آی وسط؟
ایرج سرشو تکون داد و گفت : تو برو من چند دقیقه دیگه میام
داشتم به این فکر میکردم که چرا آراد گفت من دوست دخترش نیستم په نه په انتظار داری بت بگه عشقمی؟ اونم هیچکی نه آراد فکر نمی کنم تا حالا به کسی گفته باشه عزیزم اونوقت به من بگه عشقم؟به جلو نگاه کردم شهلا داشت به طرفمون می اومد کنار ایرج ایستاد لبخندی زد
_چیزی احتیاج نداری ایرج جان؟
ایرج لبخندی زد : ممنون خانومی همه چی هست
شهلا رو به رو ی ایرج نشست بطری مشروب با چهار تا گیلاس روی میز بود شهلا دوتا شو تا نصفه پر کرد یکی شو جلوی ایرج گذاشت ایرج لبخند زد و بطری رو سر کشید شهلا دوباره از جاش بلند شد دستشو به طرف ایرج گرفت
_افتخار رقص رو میدی؟
ایرج از جاش بلند شد همراه شهلا به طرف پیست رقص رفت از پشت نگاهش می کردم هیکل کشیده و ورزیده ای داشت از این عشوه های خرکی شهلا حالم به هم می خورد آراد پاشو رو پاش انداخته بود موسیقی تندی پخش می شد سالن کم نور شده بود کسی کنار میزمون اومد سرمو بلند کردم کیوان بود رو به من یه سوت زد دستشو به طرفم دراز کرد به دستش خیره شدم به آراد نگاه کردم داشت با السا حرف می زد اصلا حواسش به من نبود ای خدا تو این بشرو چطور خلق کردی؟ چند ثانیه نگاهش کردم دیدم نه اصلا توجهی نمی کنه با این که هیچ میلی به رقصیدن با این کیوان چندش نداشتم ولی برای رو کم کنی از آراد بهش لبخندی زدم خواستم دستشو بگیرم که آراد دستمو کشید دستمو تو دست ملتهبش فشار می داد با حالت عصبی رو به کیوان گفت: تارا الان می خواد با من برقصه می تونی افتخار رقصوبه دختر دیگه ای بدی

romangram.com | @romangram_com