#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_79

آراد سیگارش و روشن کرد و از سالن بیرون رفت.حقش بود پسره ی پر رو فقط بلده منو تهدید کنه
به اتاقم رفتم.روبروی آیینه ایستادم.آرایش صورتم ملایم بود.خط چشم مشکی چشم هام و کشیده تر می کرد.رژ لب کالباسی به لبام زده بود.سایه صورتی کم رنگ پشت چشمام بود.رژ گونه قرمزی هم روی صورتم بود.مونا دستت طلا اصلا انگاریه آدم دیگه ای شده بودم آخی .بیچاره آراد چطوری می خواد امشب جلوی خودشو بگیره مونا چند دسته از موهای فر شدم و یه وری روی صورتم ریخته بود و با یه گیره سر فلزی نقره ای که نگین های قرمز داشت کنار سرم زده بودش.ابروهام و تمیز کرده بودزیاد دوست نداشتم نازک برشون دارم.هنوز به خودم شک داشتم یعنی من همون تارا قبلی هه بودم؟بالاخره از آیینه دل کندم و به سمت کمد لباسام رفتم.یه پیرن دکلته قرمز بیرون آوردم.بلندیش یه وجب بالای زانوم بود.یه ساق شلواری قرمز جذب تا یه وجب پایین زانو پوشیدم.روی آستین لباسه تا یه کم بالای آرنج تور قر'مز بود و از آرنج به پایین لخت بود.تا کمر تنگ بود و از کمر به پایین گشاد میشد.لباس و تنم کردم.یه شلوار ساتن سفید پوشیدم.روی لباسمم یه


یه مانتوی یاسی پوشیدم.شال یاسی سرم کردم.بعد از چند ساعت به خونه منصور رفتیم.خونش دوبلکس بود.رنگ کف،دیوار،مبل و پرده ها مشکی و نارنجی بود.رنگ درها هم قهوه ای بود.دورتادور سالن میز و صندلی چیده بودن.روی میز انواع و اقسام نوشیدنی ها و خوراکی ها بود.یه گوشه از سالن پله های چوبی می خورد و به طرف اتاق های بالا می رفت.اکثر مهموناشون اومده بودن.منصور،شهلا و کیوان وقتی متوجه حضورم شدن به طرفم اومدن.به شهلا نگاه کردم.آرایش غلیظی کرده بود.یه پیرهن دو بنده یاسی تنش بود.بلندیش به زور تا یه وجب پایین باسنش می رسید.موهاش و بالا پیچیده بود.نفر بعدی کیوان بود.شلوار جین آبی جذبی پوشیده بود.یه کت آبی سفید هم روش بود.موهاش و با یه منژل به طرف بالا سیخ سیخی کرده بود.اه حالمو به هم زد با اون تیپ چندشش منصورو که دیگه نگو رشیشش و زده بود.کلش شده بود عین گردو.سر تا تهش یه تار مو نمی شد دید.یه کت و شلوار مشکی پوشیده بود.آراد کنارم ایستاده بود.ایرج هم اونطرف آراد ایستاده بود.شهلا لبخند پهنی زد:
-سلام ایرج جان.چقدر خوشتیپ شدی!
ایرج تشکر کرد.شهلا با آراد بعدشم با من دست داد.در گوشم گفت:
-تارا جان امشب می خوای کی و از راه به در کنی ؟
لبخندی مصنوعی زدم.اه چندش آخه به توچه؟منصور فقط با آراد و ایرج دست داد.کثافت هیچ وقت منو به حساب نمی اورد .کیوان دستش رو به طرفم دراز کرد.باهاش دست دادم.دستم هنوز تو دستش بود.با لبخند نگاهم کرد.بهش نگاه کردم.عجب زیر ابرویی بر داشته!کثافت ابروهاش از منم خوشگل تر شده بود نیم نگاهی به آراد کرد.بعد بهم نزدیک تر شد.نفس های گرمش که به گوشم می خورد حالم و بد می کرد:
-چه خوشگل شدی LADY!
بعد هم ازم فاصله گرفت.دستم رو با حالت چندش آوری به گوشم کشیدم.به اطراف نگاه کردم.اونا که سنشون بالاتر بود روی صندلی بودن و جوونا داشتن می خندیدن.موسیقی ملایمی گذاشته بودن.یه عده هم داشتن می رقصیدن.به آراد نگاه کردم:
-من میرم لباسم و عوض کنم.
فقط نگام کرد.به سمت پله ها رفتم.وارد یکی از اتاق ها شدم.چند تا دختر داشتن لباس عوض می کردن.مانتو و شلوارم و درآوردم.شالم و تا کردم و گذاشتم توی کیفم.دستبند نقره ای ظریفی با گوشواره پوشیدم.موهای فرم و دور شونه هام ریختم.از پله ها پایین اومدم.به اطراف نگاه کردم.آراد و دیدم که روبروی ایرج نشسته بود.به طرفشون رفتم.آراد از سرتاپا بهم نگاه کرد.بعد از چند ثانیه چشمش و به اطراف دوخت.یعنی با این قیافه پسرکشم محوم نمیشه؟بش نگاه کردم.کثافت عجب تیپی هم زده بود!کت اسپرت سفید پوشیده بود.یه تیشرت مشکی با شلوار جیم مشکی تنش بود.یقه ی تیشرتش باز بود.یه گردنبند نقره ای صلیب روی پوست سفید و بی موش خودنمایی می کرد.موهای پرش و بالا داده بود.به ابروهای خوش فرمش خیره شدم.آب دهنم و قورت دادم.کنارش نشستم.ایرج کت و شلوار مشکی خوش دوختی پوشیده بود.ته ریشش و برای امشب زده بود.موهای جو گندمیش و بالا داده بود.نور کمرنگی تو سالن بود.یه مرد که کت و شلوار سرمه ای پوشیده بود با موهای جوگندمی کنار ایرج نشسته بود و داشت همزمان که پیپ می کشید باهاش حرف میزد.:

romangram.com | @romangram_com