#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_78
-میشه موهام و فر کنی؟یه دستی هم به صورتم بکش.
نگاهی به موهام اندخت و گفت:
-آره.اتفاقا خیلی خوشگل میشه.
بعد از چند ساعت از آرایشگاه بیرون رفتم.به سمت خونه راه افتادم.وقتی راه افتادم نرگس و آراد توی سالن بودن.نرگس داشت کف سالن و تمیز می کرد.آرادم روزنامه می خوند.با صدای بلند و کشدار گفتم:
-سلام.
آراد هیچی نگفت.با همون صدای بلند گفتم:
-نرگس جان به نظر تو سلام دادن چقدر کار سختیه که بعضیا زبونشون و نمی چرخونن؟
نرگس بهم نگاه کرد و لبش و گزید.آراد به نرگس نگاه کرد و گفت:
-یا مثلا آدم چقدر میتونه پوست کلفت باشه.
دلم می خواست اون روزنامه رو مچاله کنم و بکنمش تو حلقش.نرگس با لبخند گفت:
-بزنم به تخته چقدر خوشگل شدی تارا خانوم.ایشالا عروس شدنت و ببینم.
با اخم مصنوعی گفتم:
-خدا نکنه من عروس شم نرگس جان.از این دعاها برای من نکن.
romangram.com | @romangram_com