#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_57
_نیم ساعتی می شه اومدم خونه امروز شیفت نداشتم چطور؟
_هیچی خواستم بیام دنبالت با هم یه سر بریم ناصرخسرو ببینم اوضاعش چطوراست؟
_الان که مامانم گیر داده بریم خونه خالم اگه می خوای ساعت پنج و اینا بیا
_باشه پس فعلا خدا حافظ
گوشی را در داشبرد شوت کرد مجبور بود دوباره به خانه برگردد کلید انداخت هنوز کسی نیامده بود لباسش راعوض کرد و روی تخت دراز کشید....
دنیا در خانه را باز کرد نفس عمیقی کشید
_وای چقدر گرمه
کیفش را روی مبل پرت کرد مقنعه اش را هم روی زمین ولو کرد همان موقع تلفن زنگ خورد دنیا پوفی کرد و دکمه را فشار داد
_الو سلام دنیا جان
_سلام بابا جون خوبی؟
_ممنون امروز دانیال دیر برمی گرده منتظرش نباشید
_چشم ساعت چند می آد
_هشت و نه شب
romangram.com | @romangram_com