#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_5

تودلم گفتم خب به من چه آدم وقتی همچین بابای بی شخصیتی داره بایدجورشوبکشه.
چندروزی گذشت.حدالمکان سعی میکردم جلوی ایرج آفتابی نشم.آرادم که طبق معمول اصلانمی گفت من توخونه هستم یانه.به ساعت نگاه کردم7صبح بود.دلم میخواست یه دوش آب گرم بگیرم.به حموم تواتاقم رفتم،شیرآب وبازکردم تاوان پرشه.بعدازیک ربع بیرون اومدم.موهای طلاییموکه تابالای کمرم بودباسشوارخشک کردم.شلواراسپرت آبی تیره بابلیزآبی آسمونی پوشیدم.تقه ای به درخورد.صدای شادی میومد:تاراخانوم بیاصبونه بخور.
به سالن غذای خوری رفتم.یه سمتش کاملاپنجره بود.یه لوستربزرگ شیشه ای هم به سقف آویزون بود.ایرج سرمیزنشسته بودمثل همیشه ابروهاش گره خورده بود.چون آرادبود جرات کردم برم جلو.وقتی متوجه حضورم شدبهم نگاه کردبعدازچندثانیه بی تفاوت آب پرتغالشوسرکشید.به میزنزدیک ترشدم.هنوزازایرج میترسیدم.باصدای آرومی گفتم:
-س...س...سلام آقا.
نگاه تیزی بهم انداخت.قلبم دوباره به تپش افتاد.صندلی کنارآردوبیرون کشیدم.اصلابهم نگاه نکردانگارنبودم.به جهنم مهم این بودکه نزاشت ایرج منوبکشه.تندتندنوناروریزمیکردم ومچپوندم توحلقم.یه لیوان آب پرتغال سرکشیدم.زیرچشمی ایرجونگاه میکردم داشت چای کوفت میکرد.موهای مشکیشوبالاداده بودته ریش صورتش میشدگفت تنهافرقش باآراده.آروم ازپشت میزبلندشدم.نرگس کنارمیزایستاده بود.باقدم های آرومی ازکنارایرج گذشتم خداکنه دوباره بم گیرنده.باصدای بم وخشنش سرجام خشکم زدپشتم بهش بود.
-بیاتوسالن باهات کاردارم.
لعنت به توایرج دوباره لرزه به تنم افتاد.به عقب برگشتم آرادبه ایرج خیره شده بوداخم کم رنگی روپیشونیش بود.آروم گفتم:می....می....میشه همین جاکارتونوبگین....؟؟؟
یه جوری نگام کردکه جوابموگرفتم.باقدم های بلندبه سمت سالن رفت.آرادازپشت میزبلندشدبه طرفش رفتم.چشم های کشیده ی مشکیشوبرای چندثانیه بهم دوخت.دستی به موهام کشیدم:آرادمیشه باهام بیای؟
-نه
دیگه به غلط کردن افتاده بودم.باصدای کشداری گفتم:آرااااااد.
بالحن محکمی گفت:کاریت نداره.
بعدازکنارم گذشت بوی عطرتلخش توبینیم پیچید.به سالن رفتم.ایرج روی مبل نشسته بودوپاهاش وروی هم انداخته بوددرحالیکه سیگارشوروشن میکردگفت:بخاطراون200هزاردلاری که به باددادی تاچندوقت ازحقوق خبری نیست.
نگاهموبه زمین دوختم:چشم آقا.

romangram.com | @romangram_com