#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_39
حیف که سایه تو سالن بود و گر نه تا الان به غلط کردم افتاده بودم به هر حال خوبیت نداره من جلوی این سایه ی سو استفاده گر التماس کنم سرمو بلند کردم و به چشمای آراد نگاه کردم خیره شده بود به من لبمو به دندون گرفته بودم همون طور که بهم خیره شده بود فشار محکمی به بازوم آورد که از درد تو خودم جمع شدم نگاهم ملتمس شده بود به جلو هلم داد و دوباره رفت روی مبل نشست بازومو تو دستم گرفته بودم
آخ دستت بشکنه آراد چشممو به طرف سایه چرخوندم با لبخند نگام می کرد من اگه حال تورو نگیرم که تارا نیستم ترسو پس زدم و کنار میز عسلی رفتم کیفمو از شونم پایین آوردم وگفتم : آراد لبتو پاک کن
به سایه نگاه کردم و ادامه دادم: رژ لبی شده
حرکت چاقو تو دست سایه متوقف شد آراد با تعجب نگام کرد سایه ابرویی بالا انداخت و گفت : صبح وقتی از اتاق آراد اومدم بیرون پاکش می کنه
با چشمای گشاد نگاش کردم این دیگه چقدر پر روبود منو تو جیبش گذاشته بود آراد به طرف سایه برگشت
_یادم نمی یاد بت اجازه داده باشم اسممو صدا کنی
سایه حسابی خورد تو برجکش دلم خنک شده بود راه افتادم سمت پله ها از چند تاشون بالا رفتم الان قیافه ی سایه رو کامل تو ذهنم تصور می کردم صدای عصبی آرادو شنیدم
_فکر کردی ازت خوشم می آد؟
_اگه ازم خوشتون نمی اومد اونشب می زاشتید کیوان منو ببره
_نمی خواستم پای کیوان به این خونه باز شه
آراد پوزخندی زد و ادامه داد: علاقه ای ندارم به دخترای دست دوم دست بزنم
سریع به عقب برگشتم سایه با چشمای گرد به آراد خیره بود یه دفعه زد زیر گریه در حالی که دستاشو مشت کرده بود به سرعت از سالن خارج شد یه لحظه دلم به حالش سوخت حرف من باعث این اتفاق شد آراد نگاه تیزی بهم کرد سریع به طرف پله ها برگشتم نگاهش منو یاد ایرج می انداخت پامو رو لبه ی پله گذاشتم یهو لیز خوردم جیغ خفه ای کشیدم با زانو کوبیدم به لبه ی پله درد بدی تو پام پیچید رو پله ی سوم ولو شدم لبم و به دندون گرفته بودم و فشار می دادم آراد به طرفم اومد دستم روی زانوم بود سرمو بلند کردم کنارم نشست پاچه شلوارمو تا زانو بالا زد و گفت دستتو بردار ببینم چی شده؟
شلوارمو پایین زدم و گفتم: چیز مهمی نیست
romangram.com | @romangram_com