#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_33
به طرفم برگشت نگاهش رنگ تعجب گرفت اونم پوزخندی زد کیفمو تو دستش چرخوند :ااااا این کیفه مال تو ا؟؟اگه می دونستم یه پولی هم به یارو می دادم ببرش
کیفو به سمتم پرت کرد تو هوا گرفتمش پسره ی بی فرهنگ!!!!آستینشو بالا داد انگار شیشه ی خورد شده ی ماشین دستشو بریده بود ابرویی بالا انداختم
_تو همیشه اینقدر مودبی؟؟؟
_نه فقط وقتی به آدمای با ادب می رسم منم مجبور می شم از خجالتشون درام
دستمالی از تو کیفم بیرون آوردم و به طرفش گرفتم :حالا بیا این دستمالو بگیر یه وقت از خونریزی سقط نشی
دستمالو از دستم کشید محکم روی ساعد دستش فشار می داد به طرف ماشینش برگشت ابرومو بالا دادم
_حیف این ماشینت نیست هر دفعه یه لاش می یاد پایین؟
همونطور که خیره به ماشینش بود گفت:حیف منم که دارم با تو حرف می زنم
بدون این که نگام کنه رفت سمت ماشینش داد زدم :هی کجا می ری
به طرفم برگشت:به تو ربطی نداره قطعا که کجا می رم
کیفمو رو شونم انداختم:اگه می خوای بری بیمارستان منم بات می یام
لبخند مرموزی زد: اون وقت به چه مناسبت؟
_به مناسبت پای چلاغت.....خب می خوام پول بخیه دستتو بدم دیگه
romangram.com | @romangram_com