#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_31
_سلام آراد
به طرفم برگشت سری تکون داد و دوباره به صفحه ی تی وی چشم دوخت حسرت به دل موندم یه بار درست و حسابی احوال پرسی کنه به ساعت دیواری نقره ای نگاه کردم دوازده ظهر بود هوا آفتابی بود هوس کردم برم بیرون یه گشتی بزنم دوباره رفتم بالا مانتوی قرمز کوتاهی پوشیدم با شلوار و شال سفید موهامم طبق عادت همیشگیم یه طرفه توی صورتم ریختم کیف سفیدی دور شونم انداختم و در اتاقو بهم کوبیدم ایرج خونه نبود به طرف آراد رفتم کنارش ایستادم بهم نگاه کرد
_آراد من می خوام برم بیرون یه گشتی بزنم
ابروشو بالا انداخت :خب من چی کار کنم؟
می مرد یه بار ضایم نکنه دندونامو روی هم فشردم
_مگه تو کار دیگه ای به جز کتک زدن بلدی که بخوای انجام بدی؟؟؟
کنترل تی وی رو رو میز پرت کرد بلند شد و اومد طرفم بی اختیار یه قدم عقب رفتم با قدم بلندی فاصله بینمونو طی کرد
_نه بلد نیستم ولی تو این کار خیلی ماهرم می خوای نشونت بدم؟
بی هوا بازومو تو دستای داغش گرفتو به طرف خودش کشید گفت:تازه کار های دیگه ای هم بلدم که شاید برات جذاب باشه بازومو کشیدم وگفتم:من دیگه می رم پوزخندی زد و دوباره رو مبل نشست سریع به سمت در خروجی رفتم این آرادم جنبه ی
شوخی نداشت هادر سالنو بهم کوبیدم و از پله ها بالا رفتم نگهبانا درو باز کردن کنار جاده وایسادم اولین تاکسی که اومد سوار شدم جلو نشستم از شیشه به خیابون نگاه می کردم طرف یه پاساژ پیاده شدم کنار پیاده رو داشتم راه می رفتم به اطراف نگاه کردم موتور سواری با سرعت سرسام آوری به طرفم می اومد تا خواستم خودمو عقب بکشم کیفمو از دستم قاپیدجیغ خفه ای کشیدم با چشمای درشت به موتوری خیره شدم همون موقع ماشینی از پیچ خیابون بیرون اومد موتوره نتونست سرعتشو کنترل کنه و کوبید به ماشین قدم هامو تند تر کردم موتوره به یه پژوو پارس کوبیده بود شیشه ی پژو هه خورد شده بود موتور سواره هم پخش زمین بود به سمتش دویدم یه بلایی به سرت بیارم مرتیکه دزد با دیدن شخص روبروم وا رفتم از ماشین پیاده شده بود چند متری باهاشون فاصله داشتم هنوز منو ندیده بود به سمت موتور سواره رفت موتور سواره با دیدنش سریع از جاش بلند شد هول شده بود دوید به سمت جلو هنوز قدمی نرفته بود که پسره با یه قدم بلند خودشو بهش رسوند یقشو گرفت و به سمت خودش کشیدش
_کجا در می ری پسره ی دزد
romangram.com | @romangram_com