#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_29

_موهای قشنگی داری
فقط سرمو تکون دادم بی هوا دستشو دور شونم انداخت سریع پسش زدم و با اخم گفتم :چی کار می کنی؟
انگار بد تو پوزش خورده بود
_ببخشید فکر نمی کردم ناراحت بشی.در سالن به صدا دراومد. سایه اومد داخل اوووووه چه تیپی هم زده لباسش اینقدر تنگ بود که حس می کردم اگه فقط یه کم تکون بخوره لباسه جر می خوره به کیوان نگاه کردم بد جور میخ سایه شده بود
_آقا شام آمادست
بعدم لبخندی به آراد زد و بیرون رفت کیوان روبه ایرج گفت :ایرج خان خدمتکار خوشگلی داری می شه چند روز بهم غرضش بدی؟
ایرج نیشخندی زد:نرگسو می گی؟اون که اندازه مادرت سن داره
کیوان کج خندید :نه سایه رو می گم
ایرج از جاش بلند شد :اگه ازش خوشت اومده می تونی چند روز ببریش
آراد با صدای محکمی گفت :سایه جایی نمی ره
کیوان با تعجب گفت:چرا؟؟؟؟؟
آراد از جاش بلند شد:چون من می گم
کیوان پوزخندی زد :انگار مزش خوب لای دندونته حالا چه اشکالی داره منم چند روز مزشو بچشم

romangram.com | @romangram_com