#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_167


آراد یه نگاه تیزبهم کرد.ضربان قلبم تندشد.فقط میخواستم شوخی

کنم.نمی خواستم آراد بفهمه.فردین که کلن خفه خون رفته بود.

لبخندتصنعی زدم:خُ..خب یه شوخی بود دیگه



فرهاد دستاشومشت کرده بود وفشارمیدادبخاطره آراد دیگه جرات نداشت

حرفی بهم بزنه..سینموصاف کردم:خب من دیگه برم.


romangram.com | @romangram_com