#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_166

سریع از روی زمین بلندشدم.فردین کنارم ایستاد.

لباس وصورت خیس فرهاد تابلوتراز هرچیزی دیگه ای بود



سرموپایین انداخته بودم.مثلا داشتم از خجالت می مردم.

آراد باصدای بلندی گفت:مگه کرید؟

یه نگاه به لباس خیس فرهادویه نگاه به من کرد.

فرهاد دندوناشورو هم سایید:از تارا بپرسید

romangram.com | @romangram_com