#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_148




پسره در حالی که سعی می کرد دانیالو از خودش جدا کنه : به تو چه خرمگس معرکه ای؟ چیکارشی؟
من که جای پسره خودمو خیس کردم یقشو فشرد و با چشمای آتیشی نگاش کرد: زنمه
پسره پوزخندی زد:خودتو بپیچون من خودم پیچ گوشتی ام
دانیال دستشو روی گلو یارو گذاشت محکم فشارداد وعصبی گفت:تا درونتو به بیرونت معرفی نکردم بزن به چاک
دادزد:هری.
با اخم غلیظی به من نگاه کرد: برو بشین تو ماشین
جان؟ نفهمیدم چی شد پسره رو کوبید به شیشه،یارو چندسرفه کرد
وسوار ماشینش شد،به من گفت : خوبه حالا این کاره نیستی
بعد از اونجا رفت دانیال طرفم برگشت
نه بابا خوشم اومد از این کارا هم بلد بود و رو نمی کرد ؟ بهم نزدیک شدعصبی سرتا پامو نگاه کردچشم غره ای بش رفتم. : هااا نکنه باید بابت جنتلمن بازیت ازت تشکر کنم

romangram.com | @romangram_com